حضور و مراقبت استاد صمدی آملی / مجلس چهاردهم (سنخیت نفس با عالم مجردات / نفوس مکتفی / نفس مکتفی)
استاد صمدی آملی
سنخیت نفس با عالم مجردات / نفوس مکتفی – نفس مکتفی
نفس، هر اندازه که ارتباط خود را با عالم طبیعت قطع کند، با عالم غیب مرتبط میشود. ما شبانه روز این حقیقت را لمس میکنیم. تا زمانی که بیدار هستیم، از راه ادراک خمسه حواس ظاهری با نشئه ظاهر در ارتباطیم. این ارتباط، ما را از عالم باطن خودمان منقطع میکند و به یک تعبیر، آن ارتباط، مقهور این ارتباط ظاهری میشود، در حالی که به محض آنکه خواب بر ما حکم فرما شد، میبینیم چون ارتباط نفس از ناحیه این حواس با عالم ظاهر منقطع گشت، ارتباط نفس با عالم ماوراء طبیعت و ذات خودش برقرار میشود؛ زیرا مناسبت و سنخیت اعاده شده است و به محض برقراری سنخیت نفس با غیب، ارتباط نفس با آن نیز برقرار میشود و همین که نفس این مشابهت و سنخیت را از دست دهد، ارتباط او با غیب نیز قطع میشود، مگر کسانی که میتوانند هم با عالم ماده طبیعت باشند و هم با ماوراء طبیعت ارتباط داشته باشند. که جناب سعدی در بوستان فرمود:
هرگز میان حاضر و غایب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
ایشان، ضمن این که با بدن عنصری در نشئه طبیعت به سر میبرند و با عالم طبیعت ارتباط دارند و نسبت به این جا حاضرند، مظهر اسم شریف “یا من لایشغله شأن عن شأن” نیز میشوند تا این اشتغال به عالم طبیعت، آنها را از رسیدن به ماوراء طبیعت باز ندارد.
نفوس آنها بسیار قوی است و جان هایی هستند که به تعبیر شریف شرع انور، معصوم و به تعبیر فلسفی، دارای نفوس مکتفی اند. نفس که مکتفی شود به مقام عصمت میرسد و در این مقام، اشتغال به عالم طبیعت موجب انصرافش از عالم ماوراء طبیعت نمیشود، چنین کسی با بدن عنصری و جسمی طبیعی در این نشئه درحال دیدن، شنیدن و کارهای متعارف روزانه است و به امور متعارف ظاهری دنیا مشغول است، اما در عینحال، ارتباطش با عالم ماورای طبیعت همچنان برقرار است و به محض آن که اراده بفرماید، میتواند از عالم غیب خبر بگیرد و یا از آن جا خبر دهد چرا که به صرف اراده، معلوم او در پیش او ظاهر است.
اما نفس مستکفی به اندک توجه به شأنی، از شئون دیگر باز میماند؛ زیرا مظهر اسم شریف “یا من لایشغله شأن عن شأن” نشده است.

کتاب های اخلاقی، به خصوص فقه ما، برخاسته از متن تکوین نظام هستی است؛ یعنی به حقیقت کتاب وجودی من و شما آگاه است و خالق و آفریننده این کتاب میداند اگر نفس انسانی به این امور طبیعت مشغول شود و روی آورد، از ماوراء طبیعت باز میماند و الّا سگ تکوینا نجس نیست. خون تکوینا نجس نیست. نطفه تکوینا نجس نیست. اگر شرع این ها را نجس دانسته و فرمود غسل کنید یا اگر به چیز نجسی چون سگ، خون و امثال اینها دست زدید، دستتان را بشویید، از این باب نیست که اینها در نظام هستی نجس آفریده شده باشند.
زیرا هیچ موجودی در عالم، نجس خلق نمیشود. بلکه تمام عالم یکپارچه طُهر مطلق است چون از طاهر مطلق و از طهور علیالاطلاق ظهور یافته است. صدور این احکام، برای این است که میدانند اگر نفس به اینها توجه کند، مثلاً به فلان شیء که فقه اسمش را در تشریعیات نجس میگذارد توجه داشته باشد، توجهش از عالم ماوراء طبیعت منصرف میشود و دیگر قدرت ارتباط با عالم ماوراء طبیعت را نخواهد یافت.
نفوس مکتفی / نفس مکتفی
و لذا محرماتی که در کتب اخلاقی ذکر شده و مشابه آن که در رسائل عملیه بیان شده است هم برای این است که وقتی نفس به این گونه امور توجه میکند، سنخیت خود را با ماوراء طبیعت از دست میدهد، در حالی که انسان، برای ارتقای وجودی آفریده شده است و باید، هر چه در نشئه طبیعت مزاحم اوست از او رفع شود.
این رفع مزاحمت، گاه در تحت دستورات شرع به عنوان واجب و حرام به ما القاء شده و در مقابلش در کسب و معاملات، حلال و حرام، در بخش عبادت به صورت عبادت و غیر عبادت و در کتاب های اخلاقی به صورت گناه و ثواب مطرح شدهاست.
ادامه دارد…
بیشتر بخوانید: در عالم فقط خودت را باش
کتاب حضور و مراقبت استاد صمدی آملی مجموعه سخنرانی های ایشان در مشهد مقدس و در محضر امام رضا علیه السلام در سال ۱۳۷۸ است.
مجله اینترنتی تحلیلک