مجله اینترنتی تحلیلک

پنجشنبه/ 6 اردیبهشت / 1403
Search
Close this search box.
گلستان سعدی

حکایت یکی در صنعت کشتی گرفتن سرآمده بود

در این مطلب حکایت یکی در صنعت کشتی گرفتن سرآمده بود را به همراه معنی لغات و عبارات دشوار آورده ایم. امیدواریم از مطالعه این مطلب لذت ببرید...

حکایت یکی در صنعت کشتی گرفتن سرآمده بود

یکی در صنعت کُشتی گرفتن سرآمده بودبرتر و کامل شده بود (۱) چنان که سیصد و شصت بندِ فاخرفنّ عالی (۲) بدانستی و هر روز بنوعی کُشتی گرفتی.

مگراز قضا (۳) گوشه خاطرش با جمال یکی از شاگردان میلی داشت. سیصد و پنجاه و نُه بند وی را درآموخت مگر یک بند که در تعلیم آن دفع انداختیبه تأخیر می انداخت (۴) و تهاونکوتاهی و سستی کردی.(۵)

فی الجمله پسر در قوّت و صنعت سرآمد و کس را با او مجال مقاومت نبود تا بحدّی که پیش مَلِک وقت گفته بود: استاد را فضیلتی که بر من است از روی بزرگی است و حق تربیت وگرنه به قوّت از او کمتر نیستم و به صنعت با او برابرم.

مَلِک را این ترک ادب ناپسند آمد. بفرمود تا مصارعت کنندکشتی بگیرند. (۶) مقامی متّسعجایگاهی رفیع (۷) ترتیب کردندآماده کردند (۸) و ارکان دولت و اعیان حضرت و زورآوران اقلیم گرد آمدند. پسر چون پیل مست درآمد بصدمتیبا چنان ضربه کوفتنی (۹) که اگر کوه آهنین بودی از جای بکندی.

استاد دانست که جوان از او بقوّت ترست به آن یک بند غریبیک فن ناآشنا برای شاگرد (۱۰) که از وی نهان داشته بود با او درآویخت. پسر دفع آن ندانست بسر درآمدبا سر به زمین افتاد.(۱۱)

استاد از زمینش برداشت، به بالای سر برد و فرو کوفت. غریوفریاد (۱۲) از خلق برآمد.

مَلِک فرمود استاد را نعمت و خلعت دادند  و پسر را زجر و ملامت کردند که با پرورده خود دعوی کردی و بسر نبردیاز عهده برنیامدی.(۱۳)

حکایت یکی در صنعت کشتی گرفتن سرآمده بود

حکایت یکی در صنعت کشتی گرفتن سرآمده بود
حکایت یکی در صنعت کشتی گرفتن سرآمده بود

حکایت یکی در صنعت کشتی گرفتن سرآمده بود

گفت: ای خداوند به زورآوری بر من دست نیافت بلکه مرا از علم کشتی دقیقه اینکته ای باریک (۱۴) مانده بود و از من دریغ می داشت. امروز بدان دقیقه بر من دست یافت.

گفت: از بهر چنین روزی نگاه می داشتم که حکما گفته اند: دوست را چندان قوّت مده که اگر دشمن گردد بر تو غالب شود. نشنیده ای که چه گفت آن که از پرورده خویش جفا دید:

یا وفا خود نبود در عالم
یا مگر کس در این زمانه نکرد

کس نیاموخت علم تیر از من
که مرا عاقبت نشانه نکرد

معنی لغات و عبارات دشوار حکایت یکی در صنعت کشتی گرفتن سرآمده بود

۱- برتر و کامل شده بود

۲- فنّ عالی

۳- از قضا، اتفاقا

۴- به تأخیر می انداخت

۵- کوتاهی و سستی

۶- کشتی بگیرند

۷- جایگاهی رفیع

۸- آماده کردند

۹- با چنان ضربه کوفتنی

۱۰- یک فن ناآشنا از برای شاگرد

۱۱- با سر به زمین افتاد

۱۲- فریاد

۱۳- از عهده برنیامدی

۱۴- فنی دقیق از کشتی، نکته ای باریک

معنی ارکان دولت و اعیان حضرت: نزدیکان پادشاه و مسئولان دربار

معنی یا وفا خود نبود در عالم / یا مگر کس در این زمانه نکرد: یا وفاداری در دنیا وجود ندارد یا اینکه در این زمان و روزگار کسی به آن پایبند نیست.

معنی کس نیاموخت علم تیر از من / که مرا عاقبت نشانه نکرد: کسی دانش و مهارت تیراندازی از من یاد نگرفت که در نهایت من را مورد هدف قرار نداد. یعنی وفاداری وجود ندارد و در نهایت تو که استادی و این مهارت از تو یاد گرفته است را نیز مورد هدف قرار می دهد.

 

امیدواریم از مطالعه این مطلب که به حکایت یکی در صنعت کشتی گرفتن سرآمده بود پرداختیم، بهره کافی برده باشید…

بیشتر بخوانید:

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x