در سیرت پادشاهان – قسمت چهارم
یکی از وزرا معزول(۱) خلع شد به حلقه درویشان درآمد. برکت صحبت ایشان در او سرایت کرد(۲) و جمعیت خاطرش دست داد.(۳)
مَلِک باردیگر با وی دل خوش کرد(۴) و عمل فرمود(۵) قبول نکرد و گفت: معزولی، به نزد خردمندان به که مشغولی.(۶)
آنان که به کُنجِ عافیت بنشستند
دندان سگ و دهان مردم بستند
کاغذ بدریدند و قلم بشکستند
وز دست و زبانِ حرف گیران رستند
مَلِک گفت: هرآینه(۷) ما را خردمندی کافی باید که تدبیر مملکت را بشاید.(۸)
گفت: ای ملک نشان خردمندِ کافی جز این نیست که به چنین کارها تن درندهد.
همای برهمه مرغان ازان شرف دارد
که استخوان خورد و جانور نیازارد
سیه گوش(۹) را پرسیدند که ملازمت صحبت شیرت به چه وجه اختیار آمد؟(۱۰) گفت: تا فضله صیدش(۱۱) می خورم و از شرّ دشمنان درپناه صولتش(۱۲) زندگانی می کنم.
گفتند: اکنون که به ظلّ حمایتش(۱۳) درآمدی و به شکر نعمتش اقرار کردی چرا نزدیک تر نیایی تا به حلقه خاصّانت درآرد و از بندگان مخلصت شمارد؟ گفت: از بطشِ(۱۴) او همچنان ایمن نیستم.
اگر صدسال گبر آتش فروزد
چو یک دم اندر او افتد، بسوزد
افتد که(۱۵) ندیم حضرت سلطان را زر بیاید و باشد(۱۶) که سر برود و حکما گفته اند: از تلوَن طبع(۱۷) پادشاهان بر حذر باید بود که وقتی به سلامی برنجند و وقتی به دشنامی خلعت دهند و آورده اند که ظرافت بسیار هنر ندیمان است و عیب حکیمان.
تو بر سر قدر خوشتن باش و وّقار
بازیّ و ظرافت به ندیمان بگذار
۱-خلع شدن، محروم شدن
۲- سعادت همنشینی با آنان در او اثر کرد
۳- آرامش خاطر برای او حاصل شد
۴- نسبت به او دلش صاف شد و محبت نشان داد
۵- به کار دیوانی مأمور کرد
۶- نگرانی و اضطراب
۷- قطعا، بی شک
۸- شایسته و لایق باشد
۹- پستانداری گوشت خوار از تیره گربه ها و کوچک تر از یوزپلنگ
۱۰- همنشینی پیوسته با شیر را از چه روی برگزیدی؟
۱۱- باقیمانده شکار
۱۲- حمله بردن، هیبت
۱۳- سایه نگاهبانی
۱۴- حمله کردن
۱۵- ممکن است که
۱۶- ممکن است
۱۷- دگرگونی خلق و خوی، رنگ به رنگ شدن