در فضیلت قناعت – قسمت پنجم
جوانمردی را در جنگ تاتار(۱) جراحتی هول(۲) رسید. کسی گفت: فلان بازرگان نوش دارو دارد، اگر بخواهیباشد که(۳) قدری ببخشد. و گویند آن بازرگان به بخل(۴) معروف بود.
گر بجای نانش اندر سفره بودی آفتاب
تا قیامت روز روشن کس ندیدی در جهان
جوانمرد گفت: اگر نوش دارو خواهم دهد یا ندهد و اگر دهد منفعت کند یا نکند. باری(۵)، خواستن از وی زهر کشنده است.
هر چه از دونان بمنّت خواستی
در تن افزودی و از جان کاستی
و حکما گفتهاند: اگر آب حیات فروشند فیالمثل به آب روی، دانا نخرد که مردن به علت(۶) به از زندگانی بمذلّت.(۷)
اگر حنظل خوری از دست خوش خوی
به از شیرینی از دست ترش روی
۱. مغول
۲. زخمی هولناک
۳. ممکن است که
۴. خسیسی
۵. به هرحال
۶. بیماری
۷. با خواری