در آداب صحبت – قسمت آخر
حکیمی را پرسیدند: چندین درخت نامور که خدای، عَزَّوَجَلّ، آفریده است و برومند(۱)، هیچ یکی را آزاد نخوانند مگر سرو را که ثمره ای ندارد، گویی در این چه حکمت است؟ گفت: هریکی را دخلی(۲) معیّن است به وقت معلوم، گاهی به وجود آن تازه اند و گاهی به عدم آن پژمریده و سرو را هیچ از این نیست و همه وقتی خوش است و این است صفت آزادگان.
بر اینچه می گذرد دل منه که دجله بسی
پس از خلیفه نخواهد گذشت در بغداد
گرت ز دست برآید، چون نخل باش کریم
ورت بدست نیاید، چو سرو باش آزاد
۱. بارور، میوه دار
۲. بهره، برداشت، ثمر