در تأثیر تربیت – قسمت اول
حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر(۱) هنر آموزید که مُلک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر به محل خطرست یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه(۲) بتفاریق(۳) بخورد. اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده و اگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود(۴) دولت است؛ هرجا که رود قدر بیند و بر صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند(۵) و سختی بیند.
سخت است پس از جاه، تحکم بردن
خو کرده بناز، جور مردم بردن
*
وقتی افتاد فتنه ای در شام
هرکس از گوشه ای فرا رفتند
روستازادگان دانشمند
به وزیری پادشا رفتند
پسران وزیر ناقص عقل به
گدایی به روستا رفتند
۱. عزیزان پدر
۲. صاحب سیم و زر
۳. در مقابل به یکباره، ذره ذره
۴. به ذات خود
۵. گدایی کند
در مطلب بعد به ذکر حکایت دیگری از باب هفتم گلستان سعدی می پردازیم.