در تأثیر تربیت – قسمت پنجم
مردکی را چشم درد خاست(۱). پیش بیطار(۲) رفت تا دوا کند. بیطار از آنچه در چشم چهارپایان می کند در چشم وی کشید(۳) و کور شد. حکومت پیش داور بردند(۴)؛ گفت: بر او هیچ تاوان نیست، اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی. مقصود از این سخن آن است تا بدانی که هر آن که ناآزموده را کار بزرگ فرماید، با آن که ندامت برد، به نزدیک خردمندان به خفت رأی منسوب گردد.
ندهد هوشمند روشن رای
به فرومایه کارهای خطیر
بوریاباف اگرچه بافنده ست
نبرندش به کارگاه حریر
۱. پدید آمدن
۲. دامپزشک
۳. در چشم آن مالید
۴. برای داوری به نزد قاضی رفتند
در مطلب بعد به ذکر حکایت دیگری از باب هفتم گلستان سعدی می پردازیم.