حضور و مراقبت استاد صمدی آملی / مجلس دهم (حضور و توجه تام به انسان کامل)
استاد صمدی آملی
بنده خدایی میگفت که یک وقتی ناخودآگاه برای دیدن یکی از شاگردان آقایمان به راه افتادیم و رفتیم و آمدیم، وقتی برگشتیم از استادمان آنچنان تشر خوردیم که یکی دو سال از فیض افتادیم زیرا تو که به دنبال دیگری می روی ادب نداری.
تو به مردم چه کار داری؟ چه کسی به تو گفت که به ملاقات او بروی؟ تو یک جدول وجودی داری که به مقدار آن برای تو میریزند و تو باید شکرگزار باشی. تو همت خودت را قوی کن و به اندازه جدول وجودی خودت همت داشته باش، عزم داشته باش، اراده داشته باش. به آن مقدار که میتوانی از دوستانت استفاده کن. مابقی را تو کار نداشته باش. تو چکار داری که کی کجا رفته و کی در کدام درجه است؟ زیرا همچنان که گفتیم حتی شاگردان حق ندارند از رتبه و درجه یکدیگر باخبر شوند.
اینکه آقا فرمودند اگر اباذر از درجه سلمان آگاه شود کافر می شود، برای این است که همین دانستن مزاحمش میشود و ممکن است بگوید چطور پیغمبر به او بیشتر داده و به من نداده است و اگر سلمان هم بداند، شاید غرور و یا کِبری در گوشه و کنار جانش باشد خودش خبر نداشته باشد و همان مزاحمش شود. اباذر و سلمان، هر دو سالکند و معصوم نیستند و همین که تجسس کنند کار را خراب کردهاند و خودشان را له میکنند و سقوط می کنند. لذا میفرمایند:
ره دور است و باریک است و تاریک
به دوشم میکشم بار گران را
مراد از این راه دور و باریک و تاریک همان صراط مستقیم حق است که آدمی ناگزیر بدان است و باید از آن عبور کند. یعنی از طرفی باریک و تاریک و طولانی است و از طرفی دیگر انسان ناچار است که این راه را طی کند. این است که راه توبه و دست به دامن آقا شدن و استاد داشتن را باز گذاشتند و آنقدر برنامهریزی کردند تا آرامآرام این مسیر را طی کنیم؛ مثلاً رانندهای که اولین بار چراغ ماشین خود را در شب خاموش می کند برای عبور از پیچ و خمها و تاریکیها مشکل دارد، اما آهسته آهسته که چشمانش عادت کنند، اگر ماشینش چراغ هم نداشته باشد با همان سرعت می رود.
شبی با یک رانندهای در جاده هراز همسفر بودیم، ماشین او چراغ نداشت، اما دیدم راننده آنچنان تجربه دارد و از پیچ و خمها اطمینان دارد که با سرعتی معادل ماشین چراغدار بلکه بیشتر از آن این مسیر را میرود. من در این مسیر فقط به راننده نگاه میکردم و با خود میگفتم خدایا این دیگر کیست و چگونه بدین اطمینان رسیده است.
این تمثیل است برای آنکه گاهی میتوان با چراغ خاموش اما با تمسّک به نور ولایت یک راه باریکِ تاریک طولانی را طی کرد و معلوم می شود می توان به پیمودن صراط مستقیم انس گرفت و الحمدلله که ما ناس هستیم که ناس را از ریشه أنِسَ هم فرموده اند. انشاءالله افتان و خیزان و پله به پله، بدون عجله بالا خواهیم رفت ولی پایان این سفر نورانی را به یک الهی از الهینامه مولا الاجل ابوالفضائل حسنزاده آملی بهعنوان حسن ختام مترنّم میسازم که:
الهی تا کعبه وصلت فرسنگ هاست و در راه خرسنگ ها، و این لنگ بهمراتب کمتر از خرچنگ است. خرچنگ را گفتند: “به کجا میروی؟” گفت: “به چین و ماچین” گفتند: “با این راه و روش تو؟”
و الحمدلله ربالعالمین
پایان مجلس دهم
کتاب حضور و مراقبت استاد صمدی آملی مجموعه سخنرانی های ایشان در مشهد مقدس و در محضر امام رضا علیه السلام در سال ۱۳۷۸ است.