مجله اینترنتی تحلیلک

جمعه/ 10 فروردین / 1403
Search
Close this search box.
موت اسود، موت ابیض، موت احمر و موت اخضر در کلام استاد صمدی آملی

موت اسود، موت ابیض، موت احمر و موت اخضر در کلام استاد صمدی آملی

حضور و مراقبت استاد صمدی آملی - مجلس هجدهم / موت اسود، موت ابیض، موت احمر و موت اخضر: موت احمر خون دادن در میدان رزم است، موت ابیض روزه گرفتن و دل را نورانی کردن است، موت اخضر صبر در برابر سختی‌ها و بلاهای طبیعی است؛ ولی از همه مهم‌ تر موت اسود است که فحش و ناسزا شنیدن و بی‌ احترامی‌ ها را تحمل کردن و در عین‌ حال، در توحید الصمد قرآنی مراقبت داشتن و عندیّت را حفظ کردن و از ارتباط با عوالم ملکوتی دست نکشیدن است.

این مطلب به مجلس هجدهم از کتاب حضور و مراقبت استاد صمدی آملی اختصاص دارد. کتاب حضور و مراقبت استاد صمدی آملی مجموعه سخنرانی های ایشان در مشهد مقدس و در محضر امام رضا علیه السلام در سال ۱۳۷۸ است. عنوان این مجلس اقسام کسب در بیانات استاد صمدی آملی است.

مجلس هجدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحَمدُ و الثَّناء لعَین الوجود، ثُمّ الصلوه و السّلامُ عَلی واقِفِ مواقف الشُّهود، سیّدنا أبی القاسم محمد صلی الله علیه و آله و عَلی آلِه امَناء المَعبود

استاد صمدی آملی

موت اسود، موت ابیض، موت احمر و موت اخضر در کلام استاد صمدی آملی

حضور و بریدگی از خلق

در مراقبت به‌ معنای عرشی آن در نزد اهل معرفت، باید پا از مرتبه علم‌ الیقین فراتر نهیم و به‌ مراتب عالیه یقین از حق‌ الیقین گرفته تا عین‌ الیقین برسیم زیرا موحد به توحید صمدی قرآنی بر اساس مراقبت عرفانی، باید حضور و عندیت را در تمامی این مراتب مراعات فرموده و حق صمد را در تمامی این مراحل مشاهده نماید و در نهایت به توحید الصّمد قرآن که دائماً قبض و اشک و آه و ناله و انّین است، قدم گذارد.

این‌که حضرت آقا روحی فداه می‌فرمایند: جز آه در بساط ندارم، برای این است که در نظام هستی و در عالم وجود، تنها یک وجود علی‌الاطلاق را با تمام شئونش مشاهده می‌ کند که یکپارچه غنای ذاتی و دارایی محض است و تمام شئون او، اسماء او و عوالم او، به او ربط وجودی دارند و قائم به اویند و او با همه معیّت قیّومیه دارد؛ لذا در این حالت دولت توحید الصّمد سوره‌ مبارکه “قل هو الله احد” سوره اخلاص قرآن، نور قرآن، مردمک چشم قرآن به نام انسان العین، در چشم اهل توحید قیام می‌ فرماید.

ما روی بیچارگی مان این‌ طور به قلم آوردیم که آن مراقبت توحید قرآنی الصّمد، دل را می‌ سوزاند که غیر او نمی‌ یابد و هر چه در دل، ساخته‌ غیر باشد، مراقبت عرفانی الهی، آن را می‌ سوزاند و به‌ طور کلی از بین می‌ برد که التوحید أن تنسی سوی الله.

این مراقبت برای شخص غیرت می‌آورد و انسان مظهر غیور و غیرت الهیه می‌شود و چنان‌ که وجود حق متعال در نظام بی‌ کران عالم، جا برای غیر نگذاشته، در این مراقبت به توحید قرآنی و این عندیّت و حضور تام انسانی، اون هم غیور می‌شود و هر چه را که غیر است از جهان بر می‌ دارد و یکپارچه همان بیت شریف جناب سعدی شیرین‌ سخن شیراز را به زبان می‌آورد که:

چو سلطان عزلت علم برکشد
جهان سر به جیب عدم سر کشد

موت اسود، موت ابیض، موت احمر و موت اخضر در کلام استاد صمدی آملی

مراقبت به‌ معنای اخلاقی گناه را بر می‌ دارد، اما این مراقبت شریف عرفانیه، مطلقاً غیر خدا را بر می‌ دارد؛ البته همچنان که بارها گفتیم مراقبت اخلاقی در مرتبه‌ خودش خیلی‌ خوب است، اما آنکه پا فراتر می‌ نهد و در توحید و عندیّت مطلق به سر می‌ برد، نه‌ تنها از گناه بلکه از غیر خدا نیز حرف نمی‌ زند و مطلقاً غیر خدا را فراموش می‌ کند.

حضرت امام ملک و ملکوت، صادق آل‌ محمد صلی الله علیه و آله در ذیل آیه “و سَقَیهم ربهم شراباً طهورا” فرمایش عرشی و بلندی دارند. آقاجان می‌ فرمایند، به آن انسان‌ های الهی لایق جنت ذات نه آنان که بهشتِ “جناتٌ تجری مِن تحتها الأنهار” را طالب اند، بلکه آنان که از باب “و ادخلی جَنَّتی”  به آن بهشت الهیه وارد می‌ شوند، شرابی می‌ دهند که آن شراب و آن آب حیات ابدی انسانی و عندیّت مطلقه، به‌ طور کلی غیر خدا را می‌ شوید و می‌برد زیرا جز حق متعال هیچ موجودی به طور کامل پاکیزه‌ از تدنّس اکوان نیست؛ “ای یطهّرهم عن کل شیء سوی الله”

موت اسود، موت ابیض، موت احمر و موت اخضر در کلام استاد صمدی آملی

حضور و بریدگی از خلق (قیامت)

این قیامت، قیامت زمانی نیست که به انتظار آینده بنشینیم تا ببینیم کی نظام هستی را خراب می‌کنند و جایگاهی به نام قیامت می‌سازند، آنگاه چشمه‌ ای به‌ ظاهر از بیرون می‌ جوشد، از آن چشمه آب می‌ آید و آنان که اهل بهشت ذاتند، از آن چشمه زمانی می‌نوشند، آنان که فرزندان زمان و ابن‌ الوقتند و آنان که فرزند مکان و ابن الحالند، حالشان مثل جرقه‌ ای می‌ آید، منتظر این حرف‌ ها هستند، در حالیکه آن که در وادی دلا دائم به یاد کوی او باش به سر می‌ برد، حرف دیگری دارد.

او شبانه‌ روز در قیامت است و یکپارچه قیامت او قیام کرده‌ است؛ چه‌ اینکه یکپارچه قیامت مردم هم برای او قیام کرده‌ است. او دیگر منتظر فردا نمی‌ ماند و با خود می‌ گوید، من که امروز می‌ توانم به‌ حقیقت وجود اتصال پیدا کنم و به آنچه جانم اقتضای وجودی دارد بیابم، چرا به انتظار فردا بنشینم؟

آنان که به انتظار قیامت زمانی اند و آنان که به امید فردا می‌ نشینند کم‌ همت اند، اما آن که اهل همت است از هم‌ اکنون خودش را در می‌یابد. به‌ همین دلیل است که امام صادق علیه‌السلام فرمودند در قیامت کبری انسانی و الهی که به زمان و مکان نشئه طبیعت ارتباط ندارند و از ماده مجرد است، خداوند با اسم شریف ساقی اش، سقایت می‌کند و از باب “وَ سَقیهُم ربُّهم شراباً طَهورا” شراب طهور را به آن‌ ها می‌ نوشاند و وقتی بهشتیان از آن می‌ نوشند هرچه غیر حق است از آن‌ ها شسته می‌ شود و می‌ رود و به‌ طور کلی توحیدی محض می‌ گردند.

این است که گفتیم آن مراقبت اخلاقی با آنکه گناه را می‌ برد، با توحید عددی هم می‌ سازد، اما مراقبت عرفانیه با توحید عددی وفق نمی‌ دهد و با الصّمد سازگار است.

علامه طباطبایی فرمودند، از اساتید بزرگوارمان، ازجمله حاج سید علی آقای قاضی شنیدیم که فرمودند، سه تن از بزرگواران، از جمله ابن‌ فهد حلی صاحب عدّه الداعی، سید ابن طاووس صاحب اقبال و جناب علامه بحرالعلوم صاحب تحفه الملوک از کمّل اند. اینان کسانی هستند که ورود به هر عالم بر ایشان آزاد است و جانی یافته‌ اند که وقتی در نشئه طبیعت اند وارد عالم برزخ و عالم ماوراء طبیعت می‌ شوند و حتی اگر از این بدن عنصری هم رخت بسته باشند، باز وارد دنیا می‌ شوند.

البته مقام ائمه علیهم‌السلام فوق مقام کمّل است. کمّل در خدمت عصمت اند و به مقام شریف عصمت قرب تام دارند. اینان از جنبه مزاج به جان ائمه و مزاج آنان خیلی نزدیکند و قادرند به اراده خودشان به هر عالمی که می‌خواهند شرف یاب شوند.

موت اسود، موت ابیض، موت احمر و موت اخضر در کلام استاد صمدی آملی

شرافت مقام “عند ربهم یرزقون”

حضرت علامه بحرالعلوم، یکی از کمّل اهل معرفت در تفسیر آیه معروف شهادت، یعنی کریمه‌ “ولا تحسبنّ الَّذین قُتِلوا فی‌ سَبیل‌ِ الله اَمواتاً بَل أحیاء عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون” در ذیل کلمه “عند ربهم یرزقون” فرمودند، آنان شیرمردانی هستند که معارف و حقایق ذاتیه الهیه را مستقیماً از مشرب ذات حق تلقی می‌کنند و رزقشان تحصیل معارف الهی است.

شهادت در میدان جنگ، یکی از مراتب مفهوم این آیه است، اما این‌ طور نیست که فقط به شهیدان ایام جنگ در میدان جهاد اصغر مربوط باشد. بالاتر از این شهیدان، کسانی هستند که در جهاد اکبر به سر می‌ برند و موتشان موت ارادی است.

بالاتر از جهاد اکبر و بالاتر از کشتن نفس و پیروز کردن عقل در مقابل نفس موت اسود است. موت اسود، موتی است که انسان را به سیاه‌ چال می‌کشاند و این کار هر کسی نیست و شیرمردی می‌خواهد که بگوید هرچه می‌خواهند به من بد بگویند. که این بدگویی‌ ها نه‌ تنها مانع راه من نمی‌شود بلکه درهای ملکوت را بیشتر به رویم باز می‌کند.

پایین‌ تر از موت اسود، موت ابیض و موت احمر و موت اخضر وجود دارد.

بیشتر بخوانید: هفت خوان رستم در کلام علامه ذوالفنون حسن زاده آملی

موت احمر خون دادن در میدان رزم است، موت ابیض روزه گرفتن و دل را نورانی کردن است، موت اخضر صبر در برابر سختی‌ها و بلاهای طبیعی است؛ ولی از همه مهم‌ تر موت اسود است که فحش و ناسزا شنیدن و بی‌ احترامی‌ ها را تحمل کردن و در عین‌ حال، در توحید الصمد قرآنی مراقبت داشتن و عندیّت را حفظ کردن و از ارتباط با عوالم ملکوتی دست نکشیدن است.

موتی که بالاترین مراتب شهادت است و آن، انسان را به مقام “عند ربهم یرزقون” می‌رساند. این موت سیاه که آدمی باید در آن آبرویش را برای حضرت دوست فدا کند خیلی انسان را قوی می‌کند.

حسین‌ بن‌ علی علیه‌السلام صاحب مقام عصمت و از اهل‌بیت پیغمبر اکرم صلوات‌ الله‌ علیه و آله است که دودمانی پاک‌تر، امین‌تر، آقا و سرور تر از دودمان پیغمبر پیدا نمی‌فرمایید. اما کار به‌ جایی کشید که مسلمانان، روزه گیرها، قرآن خوان‌ها و نماز شب خوان‌های آن روز، همه دست‌ به‌ دست هم دادند و اعلام کردند که آقا کافر و از دین خارج شده‌ است و باید سرش را ببریم. این موت، موت اسود است و این به خاک سیاه نشستن حساب دیگری دارد و خیلی تحمل می‌خواهد.

بعضی از افراد کج‌ فهم عصر شیخ‌ الرئیس نیز می‌گفتند که شیخ کافر است و او در نامه‌ای خطاب به یکی از افراد عصرش گفت که اگر در روی کره زمین شیخ‌ الرئیس کافر باشد، پس شما یک مسلمان به من معرفی کنید.

کفر چو منی گزاف و آسان نبود
محکم‌ تر از ایمان من ایمان نبود

در دهر چو من یکی و آن‌ هم کافر
پس در همه دهر یک مسلمان نبود

کار به‌ جایی رسید که فرزند فاطمه، نوه رسول خدا، سبط اصغر خاتم انبیاء، بیت وحی، منزل عصمت، معدن حکمت، محل نزول ملائکه و مهبط وحی، کافر قلمداد می‌شود و این‌ همه مردم رذل و پست و نالایق و کج اندیش مسلمان و نمازخوان و روزه‌دار می‌شوند. آن‌ وقت این‌ ها خواستند برای این‌ که بهشتی شوند به آقا سنگ بزنند و سرش را بِبُرند و تیر و نیزه در بدنش فروکنند. این گرفتاری دیگر چه گرفتاری و چه درد کشیدن و چه ضجّه زدنی است؟!

جناب سید مهدی بحرالعلوم می‌فرماید، آنان که شهید “عند ربهم یرزقون” اند، درحقیقت به‌ دنبال تحصیل نُزُل الهیه اند، همان معارف ملکوتیه ای که هر چه تازیانه خلق بر پیکر این مراقب در مراقبت توحید عرفانی کوبیده شود، از آن طرف بیشتر در باز می‌شود و از ملکوت عالم بیشتر از او استقبال می‌کنند و او را در آغوش می‌گیرند. گاه او یکّه و تنها می‌شود و در نظام ظاهری، همه مردم از او دست می‌کشند و می‌گریزند و دور می‌شوند، اما هرچه بیشتر به او بد می‌گویند، تحصیل معارفش قوی‌ تر و مقام عندیت “عند ربهم یرزقون” او بیشتر می‌شود.

موت اسود، موت ابیض، موت احمر و موت اخضر در کلام استاد صمدی آملی

مراقب به توحید قرآنی چون کوه استوار است

این‌طور نباشد که وقتی اوضاع بر می‌گردد رنگ عوض کنی. این‌ طور نباشد به صرف این‌ که روزی همه چادر به سر گذاشتند چهار روزی چادر به سر بگذارید، اما به‌ محض اینکه بی چادرها زیاد شدند، برای اینکه رسوا نشوید چادر از سر بردارید.

کسانی که این‌ طور بی‌ ثبات و متزلزلند و به هر نسیمی زود رنگ عوض می‌کنند اهل سعادت نیستند و نمی‌توانند به کمال برسند. این‌ها ریشه و پایه و اساس ندارند. به یاد دارم که اوایل پیروزی انقلاب پارچه‌فروشان، مقنعه فروشان و چادر فروش‌ها از بس‌ که چادر فروختند چه‌ بسا سرمایه‌دارهای میلیاردی شدند، اما یک‌ دفعه وضع برگشت.

باید انسان باشید، پایه و اساس داشته باشید و چنان در انسانیتتان استقامت داشته باشید که اگر تمام عالم برگردند، شما از یک واجب الهی هم روی برنگردانید و راسخ و استوار و پولادین در جای خود باقی بمانید و کسی نتواند شما را تکان دهد که مؤمن مثل کوه استوار است.

به قول خواجه حافظ:

از خارجی هزار به یک جو نمی‌خرند
گو کوه تا به کوه منافق سپاه باش

و در روایت فرمود: المومن کالجبل الراسخ لا تحرّکه العواصف

کسانی که امروز به یک‌ رنگ و فردا به رنگی دیگرند، همچون ابر آسمانند که باد آن‌ها را به هر سو که بخواهد می‌برد. ابرها رفت‌وآمد می‌کنند، برف‌ها می‌آیند و آب می‌شوند و می‌روند، سیل‌ها می‌آید و می‌رود، اما کوه دماوند بر سر جای خود محکم و استوار است.

مراقب به مراقبت اخلاقی، چه‌بسا به اندک چیزی گرفتار گناه می‌شود، اما مراقب به توحید قرآنی چون کوه استوار است.

المومن کالجبل الراسخ لا تحرّکه العواصف: عواصف، جمع عاصف، به‌معنای بادهای سرد، تند و تیز و بنیان‌کن است.

موت اسود، موت ابیض، موت احمر و موت اخضر در کلام استاد صمدی آملی

مراقب به توحید قرآنی چون کوه استوار است

خداوند علامه طباطبائی را رحمت بفرماید. ایشان می‌فرمودند: به ما فحش‌ها گفتید، ناسزاها گفتید و بی‌احترامی‌ها گردید، اما حرف همانی است که گفتیم.

عاقل باشید، بگذارید اجتماع را عقل بگرداند، اهل علم باشید، ثابت‌قدم باشید، در ماه محرم سعی کنید دسته روی‌هایتان برای ابی‌عبدالله عقلانی و انسانی باشد، سینه زدن‌های شما انسانی باشد و رنگ‌ و روی حسینی داشته باشید که الحمدلله دارید.

برادر و خواهر! به شما عرض می‌کنم، بنده خطر آمریکا و اسرائیل را آن‌طور خطر بزرگی نمی‌بینم این‌ها اگر به ما حمله کنند در نهایت تنها چیزی که خلعت زیبای جان ما می‌شود شهادت ماست که بد نیست. شما بر نقطه ولایت امیرالمؤمنین و وصایت آن حضرت با پیغمبر و اولاد گرامی ثابت‌ قدم بمانید که اهل‌ بیت به شما قول و تعهد پشتیبانی داده‌ اند. این یک اصل را حفظ بفرمایید که البته همتی جانانه می‌خواهد.

موت اسود، موت ابیض، موت احمر و موت اخضر در کلام استاد صمدی آملی
موت اسود، موت ابیض، موت احمر و موت اخضر در کلام استاد صمدی آملی

شاعر بزرگوار علی بن ولی، راجع‌ به ابی‌عبدالله فرمایش و تشبیه خوبی دارد که فرمود حق متعال از ناحیه خود وحی کرد جام شراب و جام بلایی داریم، کیست که بخواهد این‌ جام را بنوشد؟

همه انبیا و اوصیاء و اولیاء قیام کردند؛ عده‌ای به این جام بلا نزدیک شدند و مقداری از آن چشیدند، اما دیدند خیلی سنگین است. عده‌ای از شیرمردان تاریخ هم از دور به این جام بلا نگاه کردند و اصلا جرأت نکردند به آن نزدیک شوند، اما حسین‌بن‌علی دامن همت بر کمر زد:

دامن همت حسین‌بن‌علی زد بر کمر
گفت من می‌نوشم این‌جام بلای پرخطر

این‌طور حسینی باشید. مثل شهدای ما حسینی باشید. آنگاه خداوند فرمود ای حسین جان! از شرایط نوشیدن این‌ جام که آگاهانه می‌خواهی آن را بنوشی، یکی این است که بدانی تاوان می‌خواهد و خیلی زحمت دارد.

حسین علیه‌السلام دست تمام عارفان عالم را بست؛ زیرا تمام عارفان عالم، همه، گفتند جام مِی از دست دلبر و ساغر جانانه می‌خواهیم، اما حسین‌بن‌علی فرمود من جام مِی نمی‌خواهم، بلکه می‌خواهم از جام بلا بنوشم که بلا چیز دیگری است. اینکه انسان گوشه‌ای بنشیند و چند صباحی مراقبت کند و مکاشفاتی برایش پیش بیاید خوب است، اما این‌ها جام مستی می است و جام بلا چیز دیگر است و آن جام بلا، سر بریده در بالای نیزه می‌خواهد، اسیری می‌خواهد، فدا شدن جوان می‌خواهد، شهید شدن شیرخوار شش‌ماهه می‌خواهد، جان دادن دختر سه‌ساله می‌خواهد، ابوالفضل دادن می‌خواهد و…

هرچه گفتند حسین یک‌ تنه فرمود حاضرم همه را بدهم و هر چه در بساط داشت داد و جز آه چیز دیگری برایش باقی نماند. این‌طور اهل همت باشید؛ الحمدلله کشور ما کشور حسینی و مملکت پیغمبر اکرم است و اکنون در روی کره زمین، هیچ کشوری نیست که مثل ایران، جایگاه شیعه و پایگاه ولایت و اهل‌بیت علیهم‌السلام باشد.

موت اسود، موت ابیض، موت احمر و موت اخضر در کلام استاد صمدی آملی

اندکی درد دل با محرمان اسرار

عزیزم! سرورم! می‌خواهند ما را از اهل‌ بیت برگردانند. من امسال خیلی بیچاره این حدیث غدیر بودم. به حدیث غدیر در اول احتجاج جناب طبرسی بزرگوار نگاه بفرمایید. اهل شیعه و سنی، همه این حدیث طولانی را از جناب خاتم انبیاء صلی الله‌ علیه و آله و سلم در روز غدیر برای معرفی بلافصل علی علیه‌السلام به‌ عنوان خلیفه و وزیر و وصیّ آن حضرت برای امت و مردم نقل کرده‌ اند. اما در بین روحانیان، سخن‌گویان، گویندگان، کارت تبریک‌ها، کارت دعوت‌ها، همه و همه فقط و فقط این یک جمله از این حدیث غدیر آمده که: “من کنت مولاه فهذا علی مولاه” فقط خدا می‌داند که پشت نقل همین یک جمله دشمنان ما چه نقشه‌ها کشیدند و چه دسیسه‌ها کردند!

در این حدیث باعظمت غدیر خاتم انبیاء صلی الله‌ علیه و آله و سلم حضرت را در ۲۲ مورد وزیر، وصیّ، وکیل و جانشین خود معرفی می‌کنند و برای رفع هرگونه ابهام و شبهه ده‌ها جمله در تفسیر آن بیان می‌کنند در حالیکه ما از این حدیث طلایی فقط همین یک جمله “من کنت مولاه فهذا علی مولاه” را گرفتیم و گفتیم مولی یعنی دوست و این‌گونه تفسیر نمودیم که پیغمبر فرمود: هرکه مرا دوست بدارد علی را نیز دوست داشته باشد و از آن به بعد معاندین و مخالفین ما هم گفتند حال که این است بسیار خوب ما هم علی‌ دوستیم منتهی اول فلانی، دوم فولانی، سوم فلانی و در مرتبه چهارم هم علی را دوست می‌داریم و بدین‌ ترتیب هم در آن زمان کار را تمام کردند و در خانه‌ علی را آتش زدند و آمدند در کربلا آن‌ طور کشتند و رفتند و بعد بنی‌ امیه دهه محرم را در مقابل این عزاداری‌ های من و شما جشن گرفتند. الان هم می‌خواهند امیرالمؤمنین و ولایت اهل‌بیت را از شما بگیرند. حرف حرف بمب اتم و بمباران شیمیایی نیست. این‌ ها دیگر کهنه شده‌ است.

عزیزم! سرورم! آب که از سر گذشت، چه یک نِی چه صد نِی. هشتاد و سه روز در شلمچه شبانه‌ روز بمب شیمیایی می‌ زدند، هفتاد و دو روز در فاو در والفجر هشت، شبانه‌ روز بمباران می‌کردند و در عملیات کربلای چهار و پنج و علاوه‌ بر آن‌ها در جبهه چه غوغایی برپا بود. خدا گواه است که برای آن ایام پیر شدیم. آن موقع، پشت جبهه‌ها را هم می‌زدند و تمام شهرها را بمباران می‌کردند.

یک روزی هم قبر ابی‌عبدالله را به آب بستند و گفتند چرا باید برای این قبر حرمی بوده باشد و مردم به زیارت آن بروند. مگر غیر از این است که در روزگاری پیشین دو گروه فقط برای مسائل شخصی به جان هم افتادند و کشتند و کشته شدند. چرا باید صحن و حرمی برای کشته‌های آنان باشد. از طرفی گفتند مگر کشته‌های ما بنی‌ امیه در کربلا دفن نشدند؟ پس اگر می‌بینید آن‌جا را به آب بستیم فقط شامل کشته‌های شما نمی‌شود زیرا در کربلا فقط حسین‌بن‌علی و یارانش کشته نشده، علاوه‌ بر آن، قبل‌ از شهادت ابی‌عبدالله در کربلا، کربلا پایتخت کلدانیان بود و بخت نصر هزاران تن از جمله دویست سبط و پیغمبر را نیز در آن‌جا سر بریدند و لذا اکنون در کربلا، قبرستان وسیعی از کشته‌های بنی‌امیه و کوفیانی که به دست و بازوی توانای حسین‌بن‌علی علیه‌السلام، ابوالفضل علیه‌السلام، و اصحاب آن حضرت کشته شدند نیز به چشم می‌خورد.

موت اسود، موت ابیض، موت احمر و موت اخضر در کلام استاد صمدی آملی

غرض این‌که نقشه کشیدند و گفتند از هر دو گروه افرادی دفن شده‌اند. این‌جا مزرعه مردم است باید آن را شخم بزنیم و در آن کشاورزی کنیم و این کار را کردند و اثری از قبر ابی‌عبدالله باقی نگذاشتند، اما آیا امام حسین علیه‌السلام محو شد و باقی نماند؟

انسان زنده می‌ماند، اما اگر آن دل‌مردگی پیش بیاید که ولایت را از جوان‌های شما بگیرند، ولایت علی و اهل‌بیت و قرآن کریم را از دست ما بگیرند، آن روز گرفتاری دارد. البته ولایت هیچ‌گاه در نظام هستی به‌طورکلی خشک نمی‌شود؛ چون ولایت بالذات است و باقی ماندنی است، اما کفر بالعرض است و رفتنی است و آن‌ها علف‌های هرزند. تنها ناراحتی ما این است که نکند خدای‌ ناکرده دسیسه کنند و این کشور ایرانی را که لیاقت پیدا کرده پایگاه شیعه و اهل‌بیت علیهم‌السلام باشد، از دست ما بگیرند.

در ذهن دانشجوی بیچاره ما این‌طور القا می‌کنند که در کربلا، جنگ بر سر اختلافات خانوادگی بود و آنان که علی علیه‌السلام در جنگ‌های بدر و خندق و صفین و جمل و نهروان پدرانشان را کشته بود، خواستند در کربلا از فرزند علی انتقام بگیرند.

آیا دانشجوی ایرانی باید این‌طور حرف بزند؟ استاد دانشگاه باید این‌طور حرف بزند؟ این‌ها نشان می‌دهد که حرف نفهمیدند و حقیقت انسان کامل برایشان حل نشده‌ است، یعنی در حقیقت شخصیت خود را نشناختند.

لطف بفرمایید فص عصمتیه را فراگیر کنید که از اول تا به آخر ولایت است. سالیان درازی دشمنان غداره‌ بند ولایت، در صدد بودند نام علی را از بین ببرند اما بعد از قریب به نهصد سال، باز نام علی زنده شد و نام مبارک علی در سراسر گلدسته‌های مساجد جهان شیعه به اهتزاز درآمد.

و الان آمل بعد از ۱۴۰۰ سال این افتخار را پیدا کرده‌ است که شهادت به عصمت بی‌بی فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را در جان‌ها طنین‌انداز کند که طنین ولایت و عصمت است و همه دل‌های تشنه را سیراب می‌کند و این افتخار برای آمل می‌ماند اگرچه بدخواهان نخواهند ولی این تیر عشق به دل هر اهل ولایتی برخورد کند می‌نشیند و او را فاطمی و علوی می‌کند.

موت اسود، موت ابیض، موت احمر و موت اخضر در کلام استاد صمدی آملی

همت کنید تا شهادت به عصمت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در اذان و اقامه به‌ نحو تبرک جا بیفتد که ان‌شاءالله می‌افتد زیرا برای شهادت به ولایت علی هم شیعه مصیبت‌ها کشید و فقط باید کمی تثبت بکار گیرید و به چهار تا جاهل که حالیشان نمی‌شود و نمی‌فهمند مطلب را بفهمانید و بگویید که اگر برهان می‌خواهی تشریف بیاور، حرف می‌خواهی بفرما

تو که برای کشیدن یک نقشه ساختمان حاضری ۱۲ سال در مدرسه و حداقل ۴ سال در دانشگاه درس بخوانی چرا حاضر نیستی برای خودسازی و انسان شدنت وقت بگذاری؟ حال نمی‌گویم ۱۶ سال بیا و در این راه قدم بگیر، یک‌سال بیا و به صدق دستت را بده، آنگاه اگر حرف برایت حل نشد حرف بزن. ما حرف داریم، منطق داریم، برهان داریم، حقیقت داریم، احادیث داریم، حکمت داریم، فلسفه و عرفان داریم.

نترسید و بگذارید این افتخار از شهر آمل برای طول تاریخ آینده ثبت شود. ما نمی‌گوییم شهادت به علی و شهادت به فاطمه جزء اذان است و واجب است، اما می‌خواهیم شبانه‌ روز بر بام مأذنه ها و مناره‌ های مساجدمان داد بکشیم و بگوییم: ای همه جهانیان! ای اهل عالم! ای کسانی که می‌خواهید شیعه را بشناسید، بدانید شیعه بعد از پیغمبر مردی دارد بنام علی که ولی خداست و زنی دارد بنام فاطمه که؛ “عصمه الله الکبری و حجه الله علی الحجج”. این حرف بر دل آن‌ها تیر می‌زند و ما را بیمه می‌کند. پ

فخر رازی هم که خود از علمای اهل سنت است بر عصمت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها اقرار کرده و سنی‌ها هم قبول دارند که فاطمه معصومه است. حال که این‌طور است از شما می‌پرسیم که چرا رفتید و در خانه‌اش را آتش زدید؟ تو که می‌خواهی خلیفه‌ پیغمبر باشی، چرا فرزندانش را کشتی و این‌جور در پشت در جسارت کرده و فرزند در رحم را سقط کردی؟

الحمدلله رب العالمین که در آینده تاریخ ثبت می‌شود بعد از ۱۴۰۰ سال کسی آمد که می‌گفت:

مُره بشناسین حسن عبدالله مه
اهل لارجون و از قریه ایرامه

الحمدلله که بنده خدامه
امت محمد بن عبدالله مه

شیعه پاک علی مرتضامه
نوکر بی بی فاطمه زهرامه

ای عزیز! اگر می‌خواهی مراقبت خود را تقویت کنی، شهادت به حضرت بی‌بی فاطمه زهرا در اذان و اقامه را با تمام وجودت به‌ نحو تبرک به زبان بیاور.

حضرت استاد علامه حسن‌ زاده آملی روحی فداه در فصل هفتم “شرح فصّ حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه” در این‌ باره می‌فرمایند:

“یکی از عزیزانم که آزادمردی است و در عرفان عملی دارای حظّی وافر است و به القائات سبّوحی نایل است و به گفتن این فصل “اشهد أنّ فاطمه بنت رسول الله عصمه الله الکبری” در فصول اذان و اقامه نماز عامل، در اثنای فصول اقامه نماز مغرب شب یکشنبه دهم ربیع‌الاول سنه ۱۴۱۹ ه.ق، برابر با ۱۳۷۷/۴/۱۴ ه.ش، خواست که فصل مذکور را ادا کند از نهاد دیوار مقابلش می‌شنود که کسی می‌گوید:  اشهد أن فاطمه الزهراء حجه الله علی الحجج

عزیزان! بگذارید کشور با این شهادت به عصمت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بیمه شود. الحمدالله رب العالمین که آقا این کتاب فصّ فاطمیه را به جناب رهبر تقدیم فرمودند تا به واسطه آن، این فرزند فاطمه و همه کشور بیمه شوند و نام بی‌بی فاطمه زهرا با شهادت بر عصمتش در اذان و اقامه ثبت شود.

البته روزی بر ایران گذشت که همه کشور به‌ جز عده‌ی قلیلی سنّی بودند و شاید نطفه‌های آن‌ها در نسل‌های بعدی اثر کرده باشد که امروز عده‌ای دهن باز می‌کنند و بر شهادت به ولایت علی و اولادش در اذان و اقامه اعتراض می‌نمایند، تا چه رسد به اقرار شهادت به عصمت حضرت بی‌بی فاطمه سلام‌الله‌علیها که اعاذنا الله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا، اهل ولایت علی علیه‌السلام در طول تاریخ سنگ‌های زیادی خوردند تا نور ولایت علی علیه‌السلام را به فیض الهی حفظ کردند و در مقابل معاندین صدمه‌ها دیدند ولی عقب‌ نشینی نکردند.

کسی که نمی‌گوید در اذان به کسی لعنت فرستاده شود که اوقات عده‌ای تلخ شود، حرف منفی گفته نشد بلکه صرفاً در بخش مثبت‌ها حرف از تبرک جستن به نام مبارک فاطمه و عصمت کبری بودن مطرح شد که نه بدعت است و نه موالات را به‌هم می‌زند، مگر شهادت به علی ولی‌الله را جناب صدوق در من لا یحضر بدعت نمی‌دانست و قائلین به آن را که اهل ولایت بودند، به غلوّ و بدعت و لعنت خدا بر آن‌ها باد اسناد نداد؟ ولی دیدیم که شاه اسماعیل صفوی این مدال ولایت را برگردن خود آویخت و آن را با حکم حکومتی جهانی کرد و پرچم ولایت را در ایران برافراشت با این‌که از زمان او تا زمان رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هزار سال فاصله است و جز عده قلیلی در تاریخ کسی با این جمله نورانی در اذان متبرک نبود، ولی به برکت شاه اسماعیل در ۴۰۰ سال قبل این سفره پهن شد و امروز همه مأذنه ها و مساجد شیعه اشهد انّ علی ولی‌الله و عبارت مشابه آن را شاهدند.

و همه علما و مراجع و فلاسفه و مفسرین شیعه که جرأت گفتن آن را نداشتند و به دیدگاه عده‌ای تنگ‌نظر که با چوب “بدعت و حرام است” نگذاشتند که این نور ولایت در شعار اصلی اسلامی ما بنام اذان طنین‌انداز شود ولی با همت والای این حاکم علوی مشرب، امروز همه مراجع و علما و فلاسفه و شیعیان به ذکر این نام متبرک شدند و از شدت حب به ولایت علی علیه‌السلام با این جمله در اذان خود را بیمه ولایت می‌کنند.

موت اسود، موت ابیض، موت احمر و موت اخضر در کلام استاد صمدی آملی

لذا وقت آن است که با ظهور دولت کریمه جمهوری اسلامی نیز نورانیت دیگری با عنوان متبرک، تحفه و عُقر راه همه صاحب‌دلان اهل ولایت و عصمت شود که به حمد الهی شده‌است و اشکالات شرعی بر آن‌ هم مرتفع است.

فقط دل علوی و فاطمی مشرب می‌طلبد که الحمدلله همه شیعیان خالص علی علیه‌السلام آن را دارند و به لطف الهی این برگ زرین هم به برکت زحمات خالصانه امام و شهیدان بر کتاب جان شیعیان در این شعار اصلی آنان بنام اذان اضافه می‌گردد و افتخار تاریخی دیگری در تاریخ ایران بعد از دوران صفویه به یادگار می‌ماند، و چون از قلب غریق در نور ولایت علی علیه‌السلام و نوکر حضرت بی‌بی فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها برخاسته است قهراً بر دل اهل ولایت و عصمت می‌نشیند و فراگیر می‌شود، “ذلک فضل‌ الله یؤتیه من یشاء”.

و الحمدلله رب العالمین

بیشتر بخوانید: نامه ها برنامه ها علامه حسن زاده آملی: سخنی چند در آداب سائِر إلی الله

مطالعه مجلس هفدهم کتاب حضور و مراقبت استاد صمدی آملی

مطالعه مجلس نوزدهم کتاب حضور و مراقبت استاد صمدی آملی

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x