مجله اینترنتی تحلیلک

پنجشنبه/ 30 فروردین / 1403
Search
Close this search box.
حضور و مراقبت - استاد صمدی آملی / ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام

ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام

حضور و مراقبت استاد صمدی آملی - مجلس دوم / ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام: در روایات ما آمده است دستی که بلند می شود، بی‌ برکت برنمی‌گردد؛ لذا فرموده اند هرگاه، دست بلند کردید و چیزی خواستید، بدانید که این دست، بی‌ برکت نیست، پس آن را به صورت بمالید، چون این دست به محضر حق تشرف پیدا کرده و او به این دست عنایت می کند.

این مطلب به مجلس دوم از کتاب حضور و مراقبت استاد صمدی آملی اختصاص دارد. کتاب حضور و مراقبت استاد صمدی آملی مجموعه سخنرانی های ایشان در مشهد مقدس و در محضر امام رضا علیه السلام در سال ۱۳۷۸ است. عنوان این مجلس ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام است.

حضور و مراقبت استاد صمدی آملی

ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم الحمد و الثَّنا لِعَین الوجود ثُم الصَّلاه والسلام علی واقف مواقف شهود سَیّدنا ابی‌القاسم محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و علی آله الاُمَنا المعبود.

ادب دعا در پیشگاه امام علیه‌السلام

خداوند را بر این توفیق عظیم شاکریم که نعمت تشرف به محضر مبارک امام ثامن‌الحجج آقا علی‌ بن‌ موسی‌ الرضا علیه و علی آبائه و ابنائه آلاف التحیه و الثنا را بر ما منت فرمود. در اولین جمله شریف الهی‌نامه قرائت می‌فرمایید : “الهی بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده”. نکته اصلی این جمله شریف الهی حضور و مراقبت است. ما در تمام شئونمان، شبانه‌ روز جز همین یک کلمه بیشتر نداریم و به دنبال همین یک حقیقتیم که آن نعمت عظیم حضور و تشرف به محضر مقدس و اقدس حقیقت عالم، آفریننده دار هستی، خدای تبارک و تعالی برایمان حاصل شود.

ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام
ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام

درست است که وقتی در محدوده داخلی افراد متعارف اجتماع و انسان، مقایسه پیش می آوریم، برای معصومین علیهم‌ السلام مانند حضرت امام هشتم علیه‌السلام و بزرگواران دیگر جایگاه خاص قائلیم، اما این بزرگواران هم در نظام هستی استقلال وجودی ندارند و این‌ها هم عبدند. تنها نکته‌ای که درباره ایشان است، این است که بیشتر در محضر حق حاضرند و مطلقاً هیچ اختیاری از خودشان ندارند؛ زیرا حضور و تشرف ایشان به محضر حضرت حق متعال و آن مراقبت ویژه‌ای که دارند، به آنان اجازه نمی‌دهد به اندازه سر سوزنی اراده ای غیر از اراده او داشته باشند، لذا حقیقت این است که انسان، دلش برای این بزرگواران می‌سوزد که با ما چه باید بکنند.

من وقتی به حرم مشرف می‌شوم، روبروی مرقد مطهر می‌نشینم و به ایشان عرض می کنم، “آقا جان! شما با ما چه می‌کنید، شما چطور ما را اداره می‌کنید که اداره کردن ما بسیار مشکل است”.

هرکدام از ما خواسته ها و حرف‌هایی داریم و اکثر خواسته‌های ما هم دنیایی است، در حالیکه این بزرگواران اهل دنیا نیستند و در فوق این مقامات به سر می‌برند و تا خودِ انسان، آن حقیقت حضور را نچشد خیال می‌کند امام هشتم و دیگر ائمه علیهم‌ السلام باید در این عالم هرچه از دستشان برمی‌آید انجام دهند، درحالیکه این‌ طور نیست و هر چه نفس قوی‌ تر می‌شود و هر قدر که انسان الهی تر می‌گردد دست تصرفش کمتر می‌شود.

ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام

چه‌ بسا می‌بینید که یک امامزاده سر محل و یا قبر انسان شریفی در منطقه‌ای که مردم به او بیشتر اعتقاد دارند بیشتر از امام هشتم علیه‌السلام بیماران را شفا می‌دهد و در همان امامزاده‌ها و امثال آن‌ها بیشتر از کار مردم گره‌گشایی می‌شود، در این‌ صورت نباید فکر کرد که چرا امام هشتم بیشتر دست به کار نمی‌شوند زیرا حضور و مراقبت انسان کامل به او اجازه نمی‌دهد که از خدای تبارک و تعالی چیزی را طلب کنند.

او می‌فرماید: “ما چه کاره‌ ایم؟ عالم خودش خدا دارد و خداست که دارد خدایی می‌کند”.

و لذا می‌بینید که از میان هزاران مریضی که در طول یک‌ سال می آیند، تک‌ تک افراد شفا می‌یابند. با آن‌ که امام هشتم علیه‌السلام براساس اسم مبارکشان، اسم شریف رضا (به تعبیر دورادور، بِضَربٍ من التَّعبیر، اگر خیلی بخواهیم این اسم را به لفظ این سویی دربیاوریم و حرف را عرضه کنیم) بسیار مهمان‌ نواز ترند. ایشان خودشان از مدینه مکرمه به مشهد مقدس و دیار خراسان مسافرت و مهاجرت فرمودند به مهمانی تشریف فرما شدند، بنابراین به مهمانانشان بسیار تفضل می‌فرمایند.

ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام

ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام
ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام

ما نباید به خودمان اجازه دهیم که از امام هشتم غیر از امام هشتم را بخواهیم.

جناب سعدی در مقدمه کتاب شریف گلستان چه شیرین آورده که: به باغ و بوستان رفتم تا گلی بچینم و دامنی پر کنم و بازگردم. اما وقتی به محضر گل‌ها تشرف حاصل کردم، بوی گل آن‌ چنان مرا مست کرد که دامن از دست برفت. بوی گل آن‌ چنان باید انسان را مست کند که دامن از دست برود و طلب برداشته شود.

این جسارت است که انسان، از این مقام شامخ، این امور متعارف را طلب کند. خواسته‌های متعارف از شأن مطهر و عرشی انسان الهی آن سویی که نظام هستی همه در پیشگاه اقدس انسان کامل رضوی یکپارچه در شهود تام هستند، به دور است.

کارهای اینجا را، اولیا الهی و انسان‌هایی که در پیشگاه مقدس حضرت امام هشتم علیه‌السلام تشرف خاص دارند انجام می‌دهند، اینان هستند که مریض‌ها را شفا می دهند و خواسته‌های متعارف آنان را برآورده می‌کنند و اجازه نمی‌دهند به آقایشان جسارت شود.

به تشبیه دورادور، شخصی که می‌خواهد آمپولی را تزریق کند، رفتن به نزد متخصص سطح بالایی مثل قلب، مغز و اعصاب و روان، در شأن آن دکتر متخصص یا فوق‌تخصص نیست، این آمپول را باید تزریقات چی محل و یا دوست و رفیقی که می‌تواند تزریق کند.

این تشبیه خیلی دورادور است واِلّا حرف فوق این حرف‌هاست. این‌ها منبع علم الهی اند؛ مظهر اتمّ اَسماء الله اند؛ این‌ها کسانی هستند که اسماءالله در آن‌ها پیاده شده است.

ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام

حرف ما انکار توسل نیست، مقصود این است که از آن مقام شریف رضوی، فوق این حرف‌ها را بخواهیم. باید سعی کنیم اسماء الله را طلب نماییم، حقیقتی در ما پیاده شود، سرّی بر ما مکشوف شود و یا حقیقتی از حقایق علمی عالم بر ما تجلی کرده و ظهور نماید.

دار، دار هستی است و نظمی دارد و خدایی دارد؛ عده‌ای باید مریض باشند، عده‌ای باید فقیر باشند و تعدادی هم باید سرمایه داشته باشند. بعد از مدتی دوباره کسانی که سرمایه‌دار بودند، سرمایه خویش را از دست می‌دهند و افرادی که فقیر بودند سرمایه‌ دار می‌شوند.

عده‌ای که سالم‌ اند اما قدر سلامتی را نمی‌دانند گرفتار بیماری می‌شوند و تعدادی از بیماران هم شفا پیدا می کنند. این گیر و دارها هست و نمی‌شود آن‌ها را برداشت. ما نباید این بزرگواران را تنزل دهیم و به این امور متعارف که باید باشد و برداشتنی نیست بکشانیم.

متأسفانه بسیاری از مردم مراعات نمی‌فرمایند، هر طور که می‌خواهند قدم بر می‌دارند، هر طور که می‌خواهند راه می روند، به دستورات شرعی و دینی و الهی توجه نمی‌فرمایند و به دام بیماری و فقر می‌افتند و مشکلات پیدا می‌کنند و تازه آن وقت است که شبانه‌روز به در خانه امام می روند و توسل می‌جویند؛ درحالیکه باید به آن‌ها گفت تا به حال چه کاره بودید، چرا گوش به حرف نمی‌دادید، چرا حواستان را جمع نمی‌کردید و چرا برنامه نداشتید.

ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام

مَثل این افراد مَثل محصّل آغاز سال تحصیلی است که معلمش از همان روز اول به او می‌فرماید باید خودت را از همین الان برای امتحانات خردادماه آماده کنی. ولی او اینکار را نکند به نزدیک امتحانات دست به کار شود، این‌ طور نمی‌شود.

اکثر خواسته‌ هایمان این‌ طور است. گوش به حرف ها نمی‌دهیم، مزاج‌ها را برهم می‌زنیم، در مسیر به‌دقت عمل نمی‌کنیم و گرفتار مشکلات می‌شویم و گرفتاری‌ها پیش می آوریم. آنگاه توسّل می‌جوییم یعنی توسل را برای رفع بلای آمده می‌کنیم نه برای آنکه دست به دامن ولایت شویم که دچار گرفتاری نشویم.

جناب علامه مجلسی قدّس‌سره در جلد دوم و سوم بحارالانوار، احادیث گوناگون مراحل مختلف قیامت را جمع‌ آوری کردند. البته این‌ طور نبود که جناب علامه قلم به دست بگیرند و تمام احادیث را خودشان بنویسند. ایشان لُجنه و گروهی پرکار داشتند که از شاگردان محضر این بزرگوار بودند. جناب علامه مجلسی قدّس‌سره مدیریت و سرپرستی و نظارت بر کار آنان را بر عهده داشتند، لذا آنان کارهایشان را به اسم مرحوم مجلسی نام‌گذاری کردند.

غرض، در بخش معاد بحار آمده است که قیامت و شئون آن، تجلّی حضرت سیدالشهدا است. اگر قیامت کبری آن‌ چنان‌ که فرموده‌اند تجلی جناب سیدالشهدا علیه‌السلام است، حیف نیست که ما گوش به این حرف‌ها و اسرار و حقایقشان ندهیم و مثلاً به محض اینکه بیمار و مریضی داشتیم بیاییم و دم در خانه‌شان بنشینیم و برای رفع مشکلات خود استغاثه نماییم. چرا قبل از مریضی حواسمان را جمع نمی‌کنیم؟

عزیزان من! الحمدلله حرف شنیده‌اید و به این حرف‌ها آشنایی دارید و مشکل نداریم که کسی بگوید روی این حساب، آیا نباید به اهل بیت متوسل شویم؟

ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام

حرف روشن است عرض ما این است که توسل بفرمایید، اما چیزهای بالاتر بخواهید. تعالوا، خود را بالا بکشید.

برای بزرگواری موارد فراوانی پیش آمده است. یکی از آن مواردی که در ذهن من است اینکه روزی خانم و آقایی به در منزل آن بزرگوار آمدند و گفتند بچه ای داریم که فلج است، به این طرف و آن طرف بردیم و کاری از پیش نرفته، خواستیم که شما دعایی بفرمایید. رنگ از رخسار آن آقا برگشت و بسیار ناراحت شدند، معلوم می‌شود یک لحظه توجه عرفانی فرموده‌اند و دیدند بافت نظام هستی بر این است که، این فرزند باید مریض باشد و هیچ کاری نمی‌شود کرد. خصوص آنکه در بسیاری از موارد خود پدر و مادر به دلیل رعایت نکردن آداب مختلف مسائل زناشویی سبب اصلی این امراض و نواقص پیش آمده هستند.

برای مریض دعا بفرمایید و دست بلند کنید، اما دلیل نمی‌شود که آنچه خواسته‌اید مستجاب شود.

در روایات ما آمده است دستی که بلند می شود، بی‌ برکت برنمی‌گردد؛ لذا فرموده اند هرگاه، دست بلند کردید و چیزی خواستید، بدانید که این دست، بی‌ برکت نیست، پس آن را به صورت بمالید، چون این دست به محضر حق تشرف پیدا کرده و او به این دست عنایت می کند.

مثل اینکه وقتی از مشهد برمی‌گردید، مردم به زیارت شما می‌آیند و می‌گویند چشمتان به صحن بارگاه آقایمان افتاده و برکت پیدا کرده است اما هرگز به زیارت کسی که به سر زمین رفته و بیل زده، به بازار و یا اداره رفته و برگشته نمی‌روند.

خدای تبارک و تعالی فرمود، امکان ندارد دست‌های بلند شده را بی‌ برکت برگردانم، اصلاً در شأن من نیست، از آقایی ما کم می‌شود. امام رضا علیه‌السلام با یک توجه می‌بیند که خداست دارد خدایی می‌کند و مثلاً این شخص، باید مریض باشد و نباید او را شفا داد؛ چرا که حق اجازه نمی‌دهد. با این حال آن مریض نباید فکر کند که بی‌ برکت بازگشته است.

ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام

این‌ طور نباشد که ما، خدا و امام رضا و عالَم و همه چیز را برای همین یک طلب خود بخواهیم که مثلاً اگر به صلاح مان نبود و به هزار و یک دلیل به ما ندادند، بگوییم خدمت امام رضا علیه‌السلام هم رفتیم و ایشان هم کاری نرسیدند. باید به این افراد گفت آقا برای شما خیلی کار رسیده و برکات زیادی برایتان حاصل شد. منتهی آنی که شما می‌خواستید نشده است. امام رضا علیه‌السلام که در نظام عالم، استقلال وجودی ندارد، ایشان هم عبدالله است، باید خدا اجازه دهد، باید تنظیم و ترکیب و بافت عالم اجازه دهد تا ایشان دست به کار شده و تصرفی را در نظام عالم به اذن الله بفرمایند.

ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام

فاعل قابل می‌خواهد

در بین مردم، حرف بسیار شیرینی متداول است که وقتی نزد مریض می‌روند می‌گویند: ان‌شاءالله بلای شما بخورد به قلب و سینه دشمن.

این حرف خیلی حرف لطیف و شیرینی است. مریضی، یک نحوه وجود است و عدم نیست؛ زیرا که هیچ، نمی‌تواند منشأ آثار شود و اسم شریف شافی حق را به کار اندازد. تشنگی وجود است و نمی‌تواند هیچ باشد؛ چرا که تشنگی اسم شریف ساقی را به راه می‌اندازد، همین‌ طور احساس گرسنگی چطور می‌تواند هیچ باشد، در حالی‌ که اسم شریف “و هُوَ یُطعِمُ و لا یُطعَم” را گرسنگی باید به کار اندازد. اگر من و شما گرسنه نشویم، مُطعمی هم نخواهد بود.

تا تشنه نشویم ساقی هم نخواهد بود و تا مریض نشویم، اسم شریف شافی هم ظهوری نخواهد داشت.

اینکه آقا در الهی‌نامه فرمودند: “الهی! حسن آدم زاده است، چگونه دعوی بی گناهی کند”، برای این است که اگر عبد گناه نکند، پس خداوند چطور غفّار و بخشنده و چگونه ستّار خواهد بود؟

چون این‌ گونه از اسمای الهی از فعل حق انتزاع می شوند لذا تعلق به متعلَّق باید بگیرد تا این اسماء انتزاع شوند. در این‌ باره احادیث شریفی هم داریم که باید به سرّ حرف امام رسید و باید به حقیقت آن‌ها راه یافت. نمی‌شود فقط به مفهوم ظاهری الفاظ و کلمات بسنده کرد. این‌ها همه، دلیل و برهان می‌خواهد و باید حرف صحیح پیاده شود.

ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام

مثلاً در حدیثی از ناحیه حق متعال نقل است که فرمود اگر شما گناهی مرتکب نشوید، شما را می‌بریم و گروهی دیگر را می‌ آوریم، سرّ این حدیث آن است که اسم شریف ستّار، مظهر می‌خواهد و باید این اسم شریف هم مانند اسامی دیگر کار انجام دهد.

مثلاً اگر افرادی به این مسجد بیایند و همه روزه، روزه‌ دار باشند، ساقی مسجد چگونه می‌خواهد چای بدهد؟ در آن صورت دگر ساقی و مطعم نخواهد بود، زیرا قابلیت نیست و تقاضا نمی‌شود. باید تقاضا باشد تا از آن طرف فاعل ببخشد.

مریضی باید باشد تا اسم شریف شافی را به کار اندازد. اگر مریضی چیزی هست که اسم شریف شافی را به تاثیر وا می‌دارد، پس معلوم می‌شود که مریضی هم وجود است و نمی‌توان وجود را در عالم از بین برد. اگر مریضی از این نقطه برخیزد، در جای دیگر کارش را انجام خواهد داد و ما به این امور توجهی نداریم.

آقا امام هشتم حساب می‌فرمایند که اگر مریضی را از این شخص برداریم، به جای دیگری خواهد رفت در حالی‌ که صحیح نیست این مریضی بی‌ دلیل از این جا به جای دیگری منتقل شود.

ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام

اسماءالله مظاهر می‌خواهند

بافت طبیعی نظام عالم طوری است که بی گرسنگی و بی مریضی نمی‌شود. باید کسانی باشند که راه گم کنند و “یا هادی” بگویند و راه را پیدا کنند.

عده‌ای باید گرسنه شوند و “یا مُطعِم” بگویند، عده‌ای باید مریض شوند و “یا شافی” بگویند و عده‌ای هم باید تشنه شوند و “یا ساقی” بگویند.

امکان ندارد اسماءالله تعطیل شوند و لذا وقتی انسان از این بزرگان می خواهد که دعا بفرمایند تا بیماری از انسان رفع شوند می‌فرمایند: تو که درد داری، خودت برای خودت دعا کن. از دیگران نخواه تا این گرفتاری را از تو بردارند.

خودت اهل دعا باش. مریض را مریض کرده اند تا دلش بشکند و تکانی بخورد و جرقه‌ای بخورد و به فکر خودش بیفتد.

ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام

از آقا آقا بخواهید

غرض این که خواسته‌های خود را خیلی در حد بالا بگیرید و خودتان را تنزل ندهید. حضرت امام هشتم علیه‌السلام را هم تنزل ندهید. آقا خودشان بزرگوارند و خودشان می‌دانند که به هر کس باید چه مقدار بدهند و چگونه باید ما را تربیت نمایند.

منتهی شما کم‌ همت نباشید؛ اگر هم به در بسته‌ ای برخورد کردید زود نا امید نشوید به یاد آن فرمایش آقا بیفتید که وقتی به فرزند خود تشری زدند و آن عکس‌ العمل فرزند را دیدند دست به قلم شدند و فرمودند:

خدایا! فرزند حسن از حسن تشری شنید، از منزل به حیاط رفت و دید هوا سرد است و پناهگاهی ندارد و چاره‌ای ندارد جز این‌که به دامن پدرش بازگردد. از آن به بعد تو خود می‌دانی که ما می‌خواهیم چه بگوییم.

بعضی جاها این بزرگواران، خودشان به دنبال مشکلات ما می‌گردند، اما ما نباید این مشکلات را به زبان بیاوریم و این بزرگان را برای رفع همین امور بخواهیم. وقتی انسان به خدمت امام هشتم تشرف پیدا کرد بگوید: آقا جان! من تو را دوست دارم، غیر از تو چیزی نمی‌خواهم. شأن تو اجلّ از آن است که تو را برای این کارها بخواهم. حیف است که از آقایی ات کم کنم. تو این‌ قدر بزرگواری که سزاوار نیست من تو را این طور پایین بیاورم. باید آقایی تان حفظ شود و بزرگواریتان محفوظ باشد. پس از آقا خودش را بخواهید.

ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام

این حدیث جناب امیرالمؤمنین علیه‌السلام چه قدر شیرین است و چه قدر دید انسان را باز می‌کند و چه قدر به انسان سعه وجودی می‌بخشد که فرمود:

خدایا من به خاطر ترس از جهنم عبادتت نمی‌کنم به تعبیری من نماز نمی‌خوانم که مرا به جهنم نبری؛ شایسته نیست که منِ عبد، در پیشگاه خدای به آن عظمت تشرف حاصل کنم و نماز بخوانم تا مرا به بهشت ببرد. نماز، یک پارچه اسماء الله است، یک پارچه بهشت است، یک پارچه بهشت آفرین است. اگر نماز کسی نماز باشد، تمام اهل بهشت علاقه‌ مندند که نماز او را ببینند.

در حدیثی از حضرت رسول صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلم آمده که فرمودند:

بهشت به سلمان و ابوذر علاقه‌ مندتر است تا سلمان و ابوذر به بهشت. ابوذر بهشت را می‌خواهد چه کند؟ بهشت چیست که بخواهد بهای جان من و شما باشد؟ آن‌ ها بهشت نمی‌خواهند، بهشت آفرین می‌خواهند. آن‌ ها حقیقت آفرین بهشتی را می‌خواهند. حیف نیست که آدم، این‌طور خودش را تنزل بدهد؟

نماز از باء “بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم” تا سلام، یک پارچه اسماء الله است. الله‌اکبر، الله، الرحمن، مالک، رب‌العالمین، الله، الصّمد، لم یلد و لم یولد، و لم یکن له کفواً احد، عظیم، اعلی و …

حیف نیست که آدم، این اسماء الله را به زبان بیاورد و بگوید: می‌خواهم به بهشت بروم و چند تا میوه بخورم؟ اگر این است پس باز هم حرف از بخور بخور است و بنده خدا باز هم همچنان به دنبال این است که بخورد و بیاشامد و از این لذّات زودگذر مادی بهره‌ مند شود.

از این‌ همه خوردن در اینجا چه گرفتی که به دنبال خوردن آنجایی؟ اگر چه نوشیدن و خوردن آن جا را پایان نیست و تازه آن هم معنایی فوق تصور ما دارد ولی حیف نیست که آدم این‌ قدر اسماء الله را تنزل بدهد؟

مثل این‌ که شخصی گریه کند و با سر و صدا از دکتر فوق‌ تخصص قلبی نوبت بگیرد و چند ماه منتظر بماند و وقتی نوبتش شد و آقای دکتر فوق تخصص قلب از او پرسید مشکلت چیست، بگوید دست من خراشی برداشته است، می‌خواهم آن را پانسمان بفرمایید. در حالی‌ که این کار را پانسمان چی سر محل هم می‌توانست برایت انجام دهد.

چرا این آقا را این طور تنزل می دهی و پایین می آوری؟ مگر این عالم کم بهشت است؟ تو در این بهشت چه کار کرده ای؟ همان خدایی که آن بهشت را می‌ آفریند، همان خدا، این عالم را هم آفریده است. قلم حق، قلم کجی نیست. قلم، قلم راست است، قلم حقیقت است، قلم علم است، قلم اسماء الله است.

ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام

همان قلمی که می‌خواهد بهشت را بنویسد، این بهشت را هم نوشته است. با این بهشت چه کردی؟

با زمینش، آسمانش، آفتابش و با موجودات دیگر، چگونه به سر بردی که حالا با واسطه قرار دادن این‌ همه اسماء الله می‌خواهی بار دیگر از همین نعمت‌ ها در نشئه دیگر هم با صورت دیگر استفاده کنی. حیف است که خودت را این‌ قدر پایین بیاوری. حیف است وقتی خداوند در جا به تو لبیک می گوید، چنین درخواست‌ هایی داشته باشی.

حیف است که نماز را آن طور تنزل بدهی. خداوند می‌فرماید خودمان و تمام عالم را در خدمت تو قرار می‌دهیم و در پایان تو بگویی که می‌خواهم به بهشت بروم و به جهنم نروم؟

جناب امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمود: “من اصلاً بهشت و جهنم نمی‌شناسم”

در نهج‌البلاغه آقا هم آمده که من فقط تو را دوست دارم و می‌خواهم با تو حرف بزنم.

من نمی‌دانم و نمی‌فهمم که چه می‌خواهم. به من چه مربوط است که چه می‌خواهم و چه می‌فهمم؟ اگر هم می‌فهمم، این فهم را هم تو به من دادی. اگر بخواهم حرف بزنم، قدرت و قوّتش مال توست، من چیزی از خودم ندارم تا بخواهم ببینم که چه می‌خواهم. تو خودت بیچارگی و گدایی مرا می‌ دانی.

ادب دعا در پیشگاه امام علیه السلام

خدمت آقا عرض می‌کنیم: آقا جان! تو خیلی بزرگواری، ما همین اندازه می‌خواهیم که تو را ببینیم و با تو باشیم و با تو حرف بزنیم. بیش از این چیزی حالی مان نمی‌شود. تنها یک حرف داریم و آن‌ هم این است که نمی‌دانیم اصلاً چه می‌خواهیم. اگر می‌دانستم چه می‌خواهم که خودم کارم را حل می‌کردم و دیگر به این جا نمی‌ آمدم.

آمدم که با تو بنشینم و حرف بزنم، چرا که می‌بینم تو خوب آقایی هستی، اصلاً معاشرت با تو شیرین است، نشستن با تو لذت دارد، دیدن جمال تو لذت دارد، حضور در محضر تو شیرین است. من غیر این چیزی نمی‌فهمم، همین را هم تو در جان من تعبیه کرده و نهاده‌ ای.

انسان باید این طور به حرم مشرّف شود و بگوید: آقا جان ممنون تو، چه قدر محبت فرمودی که من بخشی از عمرم را در محضر تو و پیش تو می‌گذرانم. به کجا بروم که چیزی بهتر از این به دست بیاورم؟

اگر این‌ جور شدیم صاحب همت بلند خواهیم بود وگرنه کمتر از این‌ها خلاف نیست ولی داعی آن از همّت بلند برخوردار نمی‌ باشد.

و الحمدلله رب العالمین

مطالعه مجلس اول کتاب حضور و مراقبت استاد صمدی آملی

مطالعه مجلس سوم کتاب حضور و مراقبت استاد صمدی آملی

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x