شاخ توی جیب کسی گذاشتن
شاخ توی جیب کسی گذاشتن یعنی کسی را اغوا کردن و به کاری واداشتن، کسی را وسوسه کردن. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
شاخ توی جیب کسی گذاشتن یعنی کسی را اغوا کردن و به کاری واداشتن، کسی را وسوسه کردن. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
سینه زدن پای علم کسی به معنی مرید و هواخواه سینه چاک کسی بودن است. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
مثل سیر و سرکه جوشیدن به معنی ناآرام بودن، در تب و تاب بودن است. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
سیب سرخ توی دست چلاق افتاده به معنی چیز با ارزش به دست شخص نالایق آمدن است. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
سیاهی چشم کسی سفید شدن (سیاهی چشمش سفید شد) یعنی مدت زیادی در انتظار بیهوده به سر بردن.
سوزن شدن و توی زمین فرو رفتن به معنی ناگهان ناپدید شدن است. در مطالب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
اگر سوزن بیندازی پایین نمی آید یعنی بسیار شلوغ است، جمعیت تنگ هم ایستاده یا نشسته اند به طوری که هیچ جای خالی در میان آنها نباشد.
سوار بطری بودن به معنی کاملا مست بودن است. در مطالب بعد نیز به ذکر کنایه ها و ضرب المثل های دیگر می پردازیم.
سماور خود را با اسکناس آتش انداختن یعنی بی حساب و کتاب خرج کردن. در مطلب بعد به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
صد تا سگ صورتش را بلیسد سیر می شود با لحن تحقیر و توهین به معنی شخص بسیار کثیف است. در مطالب بعد به ذکر موارد دیگر می پردازیم.