دوشنبه/ 10 مهر / 1402
یک قصه کوچک فرانتس کافکا - داستان کوتاه کافکا - فرانتس کافکا

فرانتس کافکا

یک قصه کوچک فرانتس کافکا - داستان کوتاه کافکا - فرانتس کافکا

«یک قصه کوچک» از فرانتس کافکا

موش گفت: افسوس! دنیا روز به روز تنگ تر می شود. سابق جهان چنان دنگال بود که ترسم گرفت. دویدم و دویدم تا دست آخر هنگامی که دیدم از هر نقطه افق، دیوارهایی سر به آسمان می کشد، آسوده خاطر شدم.

مسخ - کافکا

معرفی کتاب «مسخ» نوشته فرانتس کافکا

فرانتس کافکا به دوست نزدیک خود ماکس برود وصیت کرده بود که همه آثارش را نخوانده بسوزاند. ماکس برود از این دستور وصیت نامه سرپیچی کرد و بیشتر آثار فرانتس کافکا را منتشر کرد و دوست خود را به شهرت جهانی رساند. پُرآوازه ترین آثار فرانتس کافکا، رمان کوتاه «مسخ»، رمان «محاکمه» و رمان ناتمام «قصر» هستند.