
داستان کوتاه پریچهر ( قسمت یازدهم )
داستان کوتاه پریچهر ( قسمت یازدهم ) … شازده عزیز امروز بعد از یک روز غیبت به مدرسه رفتم، این یک روز برایم مثل یک سال گذشت.
داستان کوتاه پریچهر ( قسمت یازدهم ) … شازده عزیز امروز بعد از یک روز غیبت به مدرسه رفتم، این یک روز برایم مثل یک سال گذشت.
تأملی بر فیلم گروهبان مسعود کیمیایی … اگر قیصر زنده می ماند و به جنگ می رفت دقیقا فیلم گروهبان شکل می گرفت.
داستان کوتاه پریچهر ( قسمت دهم )… شازده عزیزخیلی ناراحتم، کمی سرما خورده ام و ناخوشم، به همین سبب مادر نگذاشت به مدرسه بروم.
داستان کوتاه پریچهر ( قسمت نهم ) … شازده عزیزم این روز ها به شدت بیقرارم، دیگر حوصله ندارم درس بخوانم.
قلب مادر / در محضر ایرج میرزا … داد معشوقه به عاشق پیغام / که کُند مادرِ تو با من جنگ
داستان کوتاه پریچهر ( قسمت هشتم ) … شازده عزیز نگاه فرخ تمام وجودم را به خاک سیاه می نشاند. زندگیم فقط شده است صبح ها که او را می بینم.
غزلی از شفیعی کدکنی به بهانه زادروز هوشنگ ابتهاج … پرتو شعلۀ عصیان زمانی سایه / هرچه خوانند تو را برتر از آنی سایه
داستان کوتاه پریچهر ( قسمت هفتم )… حتی وقتی اسمش را با خودم تکرار می کنم قلبم به شدت می تپد آنقدر که حس می کنم دارد از سینه ام بیرون می آید.