شنبه/ 20 بهمن / 1403
داستان کوتاه خواستگاری از آلبرت انیشتین

داستان کوتاه

اگر عمر دوباره داشتم دان هرالد

اگر عمر دوباره داشتم دان هرالد

اگر عمر دوباره داشتم، وقت بهار زودتر پا برهنه راه می رفتم و وقت خزان دیرتر به این لذت خاتمه می دادم. از مدرسه بیشتر جیم می شدم. گلوله های کاغذی بیشتری به معلم هایم پرتاب می کردم.

داستان کوتاه نابینا و چراغ از بهارستان جامی

داستان کوتاه نابینا و چراغ از بهارستان جامی

داستان کوتاه نابینا و چراغ از بهارستان جامی / نابینایی در شب تاریک چراغی در دست و سبویی بر دوش در راهی می رفت.فضولی به وی رسید و گفت: ای نادان روز و شب پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر، این چراغ را فایده چیست؟

حکایت تلخک و سرمای زمستان

حکایت تلخک و سرمای زمستان

در این مطلب به حکایت تلخک و سرمای زمستان پرداخته ایم که در بعضی نسخه ها نیز به شکل طلخک و سرمای زمستان آمده است.

داستان کوتاه تلفن به ماری

داستان کوتاه تلفن به ماری

وقتی خیلی کوچک بودم، اولین خانواده ای که در محل‌مان تلفن خرید ما بودیم. هنوز جعبه قدیمی‌ و گوشی سیاه و براق تلفن که به دیوار وصل شده بود به خوبی در خاطرم مانده است.

داستان کوتاه پادشاهی با یک چشم و یک پا

داستان کوتاه پادشاهی فقط با یک چشم و یک پا

پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت. پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستند؛ آنان چگونه می‌توانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟

حکایت محبت مجنون به لیلی مقالات شمس

حکایت محبت مجنون به لیلی مقالات شمس

حکایت محبت مجنون به لیلی مقالات شمس…چنانکه گفت هارون الرشید که این لیلی بیاورید تا من ببینمش که مجنون چنین شوری از عشق او در جهان انداخت و از مشرق تا مغرب قصه عشق او را عاشقان آینه خود ساخته اند.

داستان کوتاه بهترین شمشیرزن

داستان کوتاه بهترین شمشیرزن

در این مطلب داستان کوتاه بهترین شمشیرزن را برای شما آورده ایم. امیدواریم از مطالعه این مطلب نهایت بهره را ببرید.