مجله اینترنتی تحلیلک

شنبه/ 8 اردیبهشت / 1403
Search
Close this search box.
زندگی میدان جنگ نیست شیوانا

داستان کوتاه

زندگی میدان جنگ نیست شیوانا

زندگی میدان جنگ نیست / مجموعه داستان های شیوانا

در این مطلب با داستان زندگی میدان جنگ نیست شیوانا در خدمت شما هستیم. در دهکده شیوانا زنی ثروتمند زندگی می کرد. یک روز به همراه پنج دخترش نزد شیوانا آمدند و از او برای حل مشکلشان راه حل خواستند.

زمستان را در زمان خودش رها کن شیوانا

زمستان را در زمان خودش رها کن / مجموعه داستان های شیوانا

در این مطلب با داستان زمستان را در زمان خودش رها کن شیوانا در خدمت شما هستیم. برف ها آب شده بود، دیگر خبری از سرمای زمستان نبود. کم کم اهالی دهکده از خانه هایشان بیرون می آمدند و از خورشید تابان در هوایی بهاری لذت می بردند.

داستان کوتاه کشاورز بازنده

داستان کوتاه کشاورز بازنده

داستان کوتاه کشاورز بازنده / فردی از کشاورزی پرسید: آیا گندم کاشته‌ای؟ !کشاورز جواب داد: نه، ترسیدم باران نبارد. مرد پرسید: پس ذرت کاشته‌ای؟ کشاورز گفت: نه، ترسیدم ذرت‌ها را آفت بزند.

داستان کوتاه الاغ در لباس شیر

داستان کوتاه الاغ در لباس شیر

شاید ﯾﮏ ﺍﺣﻤﻖ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﺏ بتواند ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﻫﺪ، اما ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺕ کوتاهی است ﭼﻮﻥ کافیست شروع کند به حرف زدن و ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺍﻭ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻟﻮ ﻣﯽﺩﻫﺪ…

داستان کوتاه «سه گاو»

داستان کوتاه «سه گاو»

داستان کوتاه «سه گاو» … مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر زیباروی کشاورزی بود. به نزد کشاورز رفت تا از او اجازه بگیرد.

داستان کوتاه پسر 10 ساله و خدمتکار

داستان کوتاه پسر ۱۰ ساله و خدمتکار

خدمتکار یک بستنى آورد و صورت‌حساب را نیز روى میز گذاشت و رفت. پسر بستنى را تمام کرد، صورت‌حساب را برداشت و پولش را به صندوق‌دار پرداخت کرد و رفت. هنگامى که خدمتکار براى تمیز کردن میز رفت، گریه‌اش گرفت. پسر بچه روى میز در کنار بشقاب خالى، ١۵ سنت براى او انعام گذاشته بود.