مجله اینترنتی تحلیلک

پنجشنبه/ 30 فروردین / 1403
Search
Close this search box.

شرح غزل ۶ حافظ / به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

در این مطلب به غزل 6 حافظ با مطلع به ملازمان سلطان که رساند این دعا را پرداختیم و ضمن ارائه صحیح این غزل به شرح و تفسیر و فایل صوتی این غزل پرداخته ایم.

غزل ۶ حافظ (به ملازمان سلطان که رساند این دعا را) به همراه شرح

شرح غزل ۶ حافظ / به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را

ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را

مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا

دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی
دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را

به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز
که دعای صبحگاهی اثری کند شما را

 

غزل شماره ۶ پوستر

شرح غزل ۶ حافظ (غزل به ملازمان سلطان که رساند این دعا را)

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را

حافظ به سبب احترام و ادب از ملازمان سلطان که واسطه بین او و سلطان هستند می خواهد که پیام او را به سلطان برسانند که به شکر اینکه پادشاهی، با بیچارگان بی مهری مکن و آن ها را از در خویش مران.

برخی معتقدند که این شعر به طور ویژه الهام بخش شهریار برای سرودن شعر “علی ای همای رحمت” بوده است.

ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را

حافظ از دست رقیب شیطان صفت خود به خدا پناه می برد تا شاید شهاب ثاقب که دور کننده شیطان است، رقیب را هم براند.

رقیب: نگهبان، محافظ

شهاب ثاقب: شعله افروخته تیر مانند که شب ها در آسمان دیده می شود.

دکتر دینانی می گوید:

«دیو در جایی است که حقیقت نباشد. حافظ از رقیب دیو سیرت به خدا پناه می برد.»

در ادامه می گوید:

«می توان نفس را به عنوان رقیب دیو سیرت در نظر گرفت. ما رقیب خودمان هستیم و می توانیم رقیب دیو سیرت خودمان باشیم. انسان دو جنبه دارد: جنبه حقیقت خواهی و چهره نفسانی و شیطانی که رقیب ماست و دیو سیرت است. انسان ها دیو سیرت هم هستند و از آن باید به خدا پناه ببرند. اولاد آدم همواره در دست نفس اسیرند مگر اینکه نوری از جهان غیب بتابد و انسان را نجات بدهد.»

 

شرح غزل ۶ حافظ / به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا

ای معشوق زیبا اگر مژگان سیاه تو به ریختن خون ما فرمان داد از فریب و نیرنگ او بترس و برحذر باش و ما را مکش.

اشارت کردن: فرمان دادن، با حرکت چشم (یا مژه) مطلبی را فهماندن.

دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا

ای یار وقتی چهره زیبایت را نمایان میسازی دل بسیاری را در عشق می سوزانی. از اینکه مدارا نمی کنی چه سودی نصیب تو می شود؟

عذار: رخسار، صورت

دکتر دینانی می گوید:

«خداوند نه سود می خواهد نه به دنبال سود است. غنی بالذات هیچ نسبتی با سود ندارد. پرسش حافظ این است که تو که سود نمی خواهی پس چرا با بنده ها و عاشقانت مدارا نمی کنی؟ کشتن آنها چه سودی برای تو دارد؟ این سوال حافظ به ظاهر سوال است و حافظ آن را می پرسد اما می خواهد به حکمتی اشاره کند و آن این است که تو نمی خواهی سود ببری بلکه غرضی داری که حکمتی در آن وجود دارد.»

در ادامه نیز درباره این حکمت می گویند:

«حکمت این است که ما به جایی برسیم. خداوند سود نمی برد. حافظ می گوید: ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود. حافظ سخن خودش را به صورت سوال بیان می کند اما مقصودش این است که خداوند سودی نمی برد و این ماییم که به جایی می رسیم و سود می بریم. مسلم است که خداوند سودی از ماجرای خلقت نمی برد.»

 

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

تمام شب در این آرزویم که صبح شود و باد صبا بوزد تا با آوردن پیام معشوقان دل این عاشق را نیز نوازش کند و به مراد برساند.

نسیم صبحگاهی: باد صبا که پیک میان عاشق و معشوق است.

 

چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی
دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را

شاعر قامت فتنه انگیز معشوق را دیده و از او می خواهد همان گونه که معشوق قامت خود را نمایان کرده است، چهره خویش را نیز بنمایاند؛ به همین دلیل می گوید: ای معشوق این چه شور و غوغایی است که با نشان دادن قد و قامت خود برپا کرده ای؟ دل و جان فدای تو باد چهره زیبایت را نیز نمایان کن.

دکتر دینانی درباره مراد حافظ از قیامت در این بیت می گوید:

«قیامت همان حقیقت است؛ یعنی ظهور حقیقت در باطن این عالم. خداوند این حقیقت را به عاشقان نشان می دهد نه غیر عاشق. غیر عاشق نمی تواند قیامت را ببیند. به همین جهت حافظ در مصرع بعدی می گوید دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را؛ یعنی همین قیامت خوب است. باز هم آن را به ما نشان بده. عذار تو همان قیامت است و ما قیامت را در عذار تو می بینیم و می خواهیم همواره آن را ببینیم.»

 

به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز
که دعای صبحگاهی اثری کند شما را

به خدا قسمت می دهم که به حافظ سحرخیز جرعه ای از شراب دیدارت بنوشان زیرا دعای سحرگاهی او در حق شما موثر خواهد بود.

فایل صوتی غزل ۶ حافظ / به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

دانلود فایل صوتی غزل به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه، شاخ نبات حافظ و حافظ معنوی نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

حافظ معنوی؛ غزلیات حافظ شیرازی به روایت دکتر دینانی است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۶ حافظ / به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

در کاری فرو مانده‌ای و نمی‌دانی به چه صورت آن را انجام دهی. مشکل کار تو در نزد کسی است که توان برخورد با او را نداری. سعی می‌کنی با پیغام و واسطه حل مشکل نمایی اما بدان هیچ‌کاری با واسطه درست نمی‌شود. به امید خدا حرکت کن و شخصاً در پی رفع مشکل و باز کردن گره برآ. همواره شکر خدا را بجای آور و یاد او را فراموش نکن. از دوستان ریاکار و دورویی که در اطرافت وجود دارند دوری کن. با دعا و توکل به خدا می‌توانی مشکلاتت را به راحتی پشت سر بگذاری. قصد رسیدن به دلربایی را داری که در این میدان باید رقیبی را از گود خارج کنی. هیچگاه از افکار شیطانی برای رسیدن به مقصود خود استفاده نکن و مراقب کسانی که در اطرافت هستند، باش مبادا دسیسه‌چینی کنند..

3 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

شعر اتفاقی شما

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x