مجله اینترنتی تحلیلک

جمعه/ 10 فروردین / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 160 حافظ / خوش است خلوت اگر یار یار من باشد

شرح غزل ۱۶۰ حافظ / خوش است خلوت اگر یار یار من باشد

در این مطلب به غزل 160 حافظ با مطلع خوش است خلوت اگر یار یار من باشد پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۱۶۰ حافظ (خوش است خلوت اگر یار یار من باشد) به همراه شرح

شرح غزل ۱۶۰ حافظ / خوش است خلوت اگر یار یار من باشد

خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد

من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد

روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد

همای گو مفکن سایه شرف هرگز
در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد

بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل
توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد

هوای کوی تو از سر نمی‌ رود آری
غریب را دل سرگشته با وطن باشد

به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ
چو غنچه پیش تواش مهر بر دهن باشد

شرح غزل 160 حافظ / خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
شرح غزل ۱۶۰ حافظ / خوش است خلوت اگر یار یار من باشد

شرح غزل ۱۶۰ حافظ (شرح غزل خوش است خلوت اگر یار یار من باشد)

خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد

کنج خلوت خوش و دلپذیر است اگر یار با من همراه و همدم باشد؛ نه اینکه من از دوری او بسوزم و او مانند شمع روشنی بخش مجلس دیگران باشد.

من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد

من آن انگشتری سلیمان را که گاه گاه در دست اهرمن و دیو باشد، به هیچ نمی خرم و ارزشی برای آن قایل نیستم. یعنی معشوق من اگر گه گاه با بیگانگان همنشین باشد و شمع مجلس آنها شود، در نزد من بی قدر و قیمت است.

روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد

خدا مپسند که در بارگاه وصال معشوق، رقیب محرم و مورد توجه باشد و محرومیت و ناامیدی نصیب من شود.

همای گو مفکن سایه شرف هرگز
در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد

به هما بگو که سایه خود را که سبب عزت و سرافرازی است در سرزمینی که طوطی به قدر زغن ارزش ندارد، نیندازد.

زغن: زاغ، استعاره از انسان های پست

طوطی: استعاره از انسان های خوب و شریف

بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل
توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد

نیازی به بیان اشتیاق و شرح آتش دل نیست زیرا حال دل را از سوزی که در سخن نهفته است، می توان دانست.

هوای کوی تو از سر نمی‌ رود آری
غریب را دل سرگشته با وطن باشد

آرزوی رسیدن به کوی تو هیچ گاه از سر من بیرون نمی رود. آری دل بیقرار انسان غریب پیوسته به سوی وطن است.

به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ
چو غنچه پیش تواش مهر بر دهن باشد

اگر حافظ مانند سوسن ده زبان داشته باشد در برابر تو مانند غنچه مهر سکوت و خاموشی بر لب دارد. به عبارت دیگر تو چنان زیبا و پر جاذبه ای که اگر حافظ سخنور هم باشد، از وصف تو ناتوان است.

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه، شاخ نبات حافظ و حافظ معنوی نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

حافظ معنوی؛ غزلیات حافظ شیرازی به روایت دکتر دینانی است.

تعبیر فال شرح غزل ۱۶۰ حافظ / خوش است خلوت اگر یار یار من باشد

همه کارها انجامشان سخت است، کاری را دست کم مگیربه کسی دل سپرده‌ای که دلش با دیگران است، چنین کسی فقط باعث می‌شود رنج بکشی. تکلیفت را با خودت و او روشن نما و به عذاب دادن خودت ادامه مده. سختی‌ها و مشکلات همیشگی نیستند پس نباید از آن‌ها هراس داشته باشی. اگر به تلاش و کوشش خود واقعاً ایمان داری بایستی با صداقت و راستی تمام توانت را به کار گیری. چنانچه برای رسیدن به هدفت مجبور به استفاده از دروغ و ریاکاری شدی، آن را رها کن و آخرت خود را برای دنیا فنا مکن. دقیق و محتاط و عاقبت‌اندیش باش.

1 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

شعر اتفاقی شما

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x