مجله اینترنتی تحلیلک

شنبه/ 8 اردیبهشت / 1403
Search
Close this search box.
مهدی سهیلی

در شبستان شعرمعاصر همراه با مهدی سهیلی

اگر شوری در این شعرهاست، اگر دلپذیری در مصاریع آنست، اگر دلنشینی در این ابیاتست اگر لطف سخنی در آن هاست، آن همه و همه سکه یی از خزاین بی انتهای کرم وعنایت توست.

همراه با مهدی سهیلی

 اگر شوری در این شعرهاست، اگر دلپذیری در مصاریع آنست، اگر دلنشینی در این ابیاتست اگر لطف سخنی در آن هاست، آن همه و همه سکه یی از خزاین بی انتهای کرم وعنایت توست. به راستی خود نمی دانم چگونه واژه ها را چون حباب های رنگین در شب من می رقصانی و کبوترهای کلام را در سحرهای من به پرواز می کشی.

پرودگارا! من همه هیچم، هر چه هست تویی. من زوالم جاوید تویی. من نیازم، صمد تویی.

آفریدگارم، معبودم، معشوقم!

اگر جنت بود بی تو و گر دوزخ بود با تو

ز جنت ها گریزانم، به دوزخ ها عذابم کن

عاشق شرمسار- مهدی سهیلی

 

و به راستی که اشعار مهدی سهیلی بسیار دلنشین و گوش نواز است و دل را به فراسوی خیال می برد و همان شوری که می گوید در جای جای اشعارش مشهود و قابل لمس است.

در لحظه های آخرِ دیدار، بنشین
ای تا همیشه زنده در پندار، بنشین

بنشین که از چشمت سلامت یابم امشب
ای جان من از رفتنت بیمار، بنشین

خوش می روی اما درنگی کن به رفتن
ما را به دست گریه ها مسپار، بنشین

ای چهره ات، خرّم ز گلزار جوانی
ما را به پیری در خزان مگذار، بنشین

از پا نشستم تا تو برخیزی به صد کام
خواهی که برخیزم ز جان، یک بار بنشین

من بی تو هرگز خواب را باور ندارم
ای جاودان در دیده ی بیدار! بنشین

لطف خدا را دیده ام در شاخ و برگت
روزی درختی می شوی پربار، بنشین

تا گل بر آید، خار در چشمم نشیند
من باغبانم، ای گل بی خار! بنشین

از سینه من لحظه یی ای درد برخیز
در پیش رویم ساعتی ای یار! بنشین

من تاب بار درد دوری را ندارم
از شانه ام این بار را بردار، بنشین

تا داد دل از دیده گریان ستانم
در لحظه های آخر دیدار بنشین

 

مجموعه شعر- اولین غم و آخرین نگاه

مهدی سهیلی

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x