مجله اینترنتی تحلیلک

پنجشنبه/ 9 فروردین / 1403
Search
Close this search box.
شهریار - استاد شهریار - محمد حسین بهجت

شهریار پیرآستان عرفان؛ به بهانه درگذشت محمد حسین شهریار

شهریار شاعر پرآوازه پارسی گوی آذری زبان، سخن سرای والایی است که نفوذ معنوی کلامش بر سراچه دل آشنا و بیگانه جاریست.

به بهانه روز شعر و ادب فارسی

و یادمان خاموشی پیر آستان عرفان، شاعر پر آوازه محمد حسین شهریار

استاد سید محمد حسین بهجت تبریزی ( شهریار ) در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی در روستای زیبای “خوشکناب” آذربایجان متولد شده و در ۲۷ شهریور ماه ۱۳۶۷ دیده از جهان فرو بست.

شهریار شاعر پرآوازه پارسی گوی آذری زبان، سخن سرای والایی است که نفوذ معنوی کلامش بر سراچه دل آشنا و بیگانه جاریست.

لطف سخن شهریار و چیرگی بی نظیر او در سرودن شعر به دو زبان فارسی و ترکی شهرت ویژه ای به این پیر آستان عرفان بخشیده و شهرتش از فراسوی مرزهای جغرافیایی ایران به سرزمین های دیگر ره گشوده و سخن دلنشینش روشنی بخش دل شیفتگان معرفت الهی گردیده است.

شهریار

 

در اشعار شهریار عمق اعتقادش را بر آنچه که خود به حق گفته می توان دریافت و شعر “مناجات” شهریار یکی از اشعار زیبای او در دایره عرفان است همچنین غزل زیبای او درباره حضرت علی ( علی ای همای رحمت ) یکی از معروف ترین اشعار او به حساب می آید.

یکی دیگر از تحسین برانگیزترین اشعار او که به زبان مادری سروده شده، منظومه “حیدربابا ” است که شهرت جهانی دارد و تجلی شور و عشق شهریار به مردم آذربایجان می باشد.

 

در ادامه به بیان غزلی دلنشین از شهریار این شاعر شیرین سخن می پردازیم.

 

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی، حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام، فردا چرا

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لبِ شیرین جواب تلخِ سر بالا چرا

ای شب هجران که یکدم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من، لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود، غوغا چرا

شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
این سفر راه قیامت می روی، تنها چرا

 

 از کتاب دیوان شهریار

( محمد حسین بهجت تبریزی )

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x