شنبه/ 17 آذر / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 175 حافظ / صبا به تهنیت پیر می فروش آمد

شرح غزل ۱۷۵ حافظ / صبا به تهنیت پیر می فروش آمد

در این مطلب به غزل 175 حافظ با مطلع صبا به تهنیت پیر می فروش آمد پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۱۷۵ حافظ (صبا به تهنیت پیر می فروش آمد) به همراه شرح

شرح غزل ۱۷۵ حافظ / صبا به تهنیت پیر می فروش آمد

صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد

هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد

تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد

به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش
که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد

ز فکر تفرقه بازآی تا شوی مجموع
به حکم آن که چو شد اهرمن سروش آمد

ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد
چه گوش کرد که با ده زبان خموش آمد

چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس
سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد

ز خانقاه به میخانه می‌ رود حافظ
مگر ز مستی زهد ریا به هوش آمد

شرح غزل 175 حافظ / صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
شرح غزل ۱۷۵ حافظ / صبا به تهنیت پیر می فروش آمد

شرح غزل ۱۷۵ حافظ (شرح غزل صبا به تهنیت پیر می فروش آمد)

صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد

باد بهار برای شادباش گفتن به پیر می فروش نزد او آمد زیرا که زمان عیش و شادی و می گساری فرا رسیده است.

هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد

هوا هم مانند مسیح جان بخش گشت و باد صبا زلف گل را شانه زد و عطرافشان شد و درخت رویید و لباس سبز بر تن کرد و بلبل به نغمه سرایی پرداخت.

تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد

باد بهار آن چنان بر تنور لاله دمید که غنچه بر اثر آتش لاله غرق عرق گشت و گل به جوش آمد.

به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش
که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد

این پند را از من با گوش دل بشنو و به عیش و عشرت بپرداز که هاتف در سحر این سخن را به من گفت.

ز فکر تفرقه بازآی تا شوی مجموع
به حکم آن که چو شد اهرمن سروش آمد

از فکر پریشانی و تفرقه بیرون بیا تا خاطرت جمع شود به دلیل آنکه فرشته زمانی می آید که دیو از تو دور شده باشد.

ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد
چه گوش کرد که با ده زبان خموش آمد

نمی دانم سوسن آزاد از بلبل چه شنید که با داشتن ده زبان سکوت کرده است و سخنی نمی گوید؟

چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس
سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد

در مجلس انس باده نوشان یک رنگ جای ورود نامحرم نیست. سر پیاله را بپوشان که صوفی نامحرم ریاکار آمد.

ز خانقاه به میخانه می‌ رود حافظ
مگر ز مستی زهد ریا به هوش آمد

حافظ از خانقاه به سوی میخانه می رود. به طور یقین از مستی و بی خبری زهد ریاکارانه دست کشیده و به هوش آمده است.

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

تعبیر فال شرح غزل ۱۷۵ حافظ / صبا به تهنیت پیر می فروش آمد

در بهترین زمان زندگی‌ات هستی و بهترین فرصت‌ها به تو روی آورده است. به زودی مژده‌ای به تو می‌رسد و دوران سختی پایان می‌یابد. پسندیده است در دوره خوشی به عهد و پیمانی که قبلاً کردی، وفادار باشی. غرور بی‌جای خودت را کنار بگذار و از کمک و اندیشه دیگران بهره بگیر تا به هر آنچه می‌خواهی برسی. نامحرمان و حسودان نباید از اسرار درون تو با خبر شوند زیرا تو را دچار مصیبت خواهند کرد. به هرکسی که در اطرافت هست اعتماد مکن. ایمان داشته باش و خدا را شکرگزاری کن که روزگار روی خوشش را به تو نشان داد.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x