پنجشنبه/ 12 مهر / 1403
Search
Close this search box.
مسخ - کافکا

معرفی کتاب «مسخ» نوشته فرانتس کافکا

فرانتس کافکا به دوست نزدیک خود ماکس برود وصیت کرده بود که همه آثارش را نخوانده بسوزاند. ماکس برود از این دستور وصیت نامه سرپیچی کرد و بیشتر آثار فرانتس کافکا را منتشر کرد و دوست خود را به شهرت جهانی رساند. پُرآوازه ترین آثار فرانتس کافکا، رمان کوتاه «مسخ»، رمان «محاکمه» و رمان ناتمام «قصر» هستند.

معرفی کتاب «مسخ»

درباره نویسنده

فرانتس کافکا در ۳ ژوییه‌ی ۱۸۸۳ در پراگ به دنیا آمد و در ۱۱ ژوئن ۱۹۲۴ در گذشت و در گورستانی در پراگ به خاک سپرده شد. نوشته‌های کافکا تا پیش از مرگش توجه چندانی را به خود جلب نکرد.

فرانتس کافکا به دوست نزدیک خود ماکس برود وصیت کرده بود که همه آثارش را نخوانده بسوزاند. ماکس برود از این دستور وصیت نامه سرپیچی کرد و بیشتر آثار فرانتس کافکا را منتشر کرد و دوست خود را به شهرت جهانی رساند. پُرآوازه ترین آثار فرانتس کافکا، رمان کوتاه «مسخ»، رمان «محاکمه» و رمان ناتمام «قصر» هستند.

کافکا با وجود اینکه به زبان چک مسلط بود ولی تمامی نوشته‌های خود را به زبان آلمانی می نوشت، از جمله داستان «مسخ» که به زبان آلمانی نگاشته شده است.

 

درباره کتاب «مسخ»

رمان مسخ نوشته فرانتس کافکا از مهم ترین آثار ادبیات فانتزی قرن بیستم محسوب می‌شود که در دانشکده‌ها و آموزشگاه‌های ادبیات سراسر جهان غرب تدریس می‌شود.

«مسخ» رمان کوتاهی است که کافکا در این داستان به طور ظریفی به تغییر رفتار انسان‌ها در موضع ضعف و قدرت می‌پردازد. «مسخ» از مهم‌ترین آثار ادبی نوشته‌ی شده قرن معاصر است.

«مسخ» داستان زندگی فردی به نام گرگور است که تامین هزینه زندگی خانواده اش را بر عهده داشته است. یک روز صبح که گرگور از خواب بیدار می‌شود متوجه می‌شود که‌ به سوسکی بزرگ تبدیل شده است.

تغییر شکل (مسخ شدن) گرگور وضعیت اقتصادی خانواده را با مشکل مواجه می‌کند و با شرایط پیش آمده همه اعضای خانواده مجبور به کار کردن می‌شوند. خانواده در ابتدا برای او دلسوزی می کنند اما به مرور هر کس می‌خواهد از شرش خلاص شود و حتی آرزوی مرگ او را دارند.

«مسخ» سرگذشت انسانی است که جامعه او را از خود طرد می‌کند و او به گوشه انزوا و تاریکی تنهایی خود پناه می‌برد، بدون آن که کاری به دیگران داشته باشد. این دیگران هستند که حتی وجود بی‌آزار او را نمی‌توانند تحمل کنند تا جایی که آرزوی مرگ به او روی می‌آورد و خود نیز به مرگ خود خشنود می‌شود.

برشی از کتاب «مسخ»

یک روز صبح، همین‌که گره‌گوار سامسا از خواب آشفته‌ای پرید، در رختخواب خود به حشره تمام‌عیار عجیبی مبدل شده بود. به پشت خوابیده و تنش، مانند زره، سخت شده بود. سرش را که بلند کرد، ملتفت شد که شکم قهوه‌ای گنبد مانندی دارد که رویش را رگه‌هایی، به شکل کمان، تقسیم‌بندی کرده است. لحاف که به‌زحمت بالای شکمش بند شده بود، نزدیک بود به‌کلی بیفتد و پاهای او که به طرز رقت‌آوری برای تنه‌اش نازک می‌نمود جلو چشمش پیچ‌وتاب می‌خورد.

گره‌گوار فکر کرد: «چه به سرم آمده؟» مع‌هذا در عالم خواب نبود. اتاقش، درست یک اتاق مردانه بود. گرچه کمی کوچک، ولی کاملاً متین و بین چهار دیوار معمولی‌اش استوار بود. روی میز کلکسیون، نمونه‌های پارچه گسترده بود گره‌گوار شاگرد تاجری بود که مسافرت می‌کرد. گراوری که اخیراً از مجله‌ای چیده و قاب طلایی کرده بود، به‌خوبی دیده می‌شد…

 

امیدواریم از خواندن کتاب «مسخ» نوشته فرانتس کافکا لذت ببرید و برای خواندن معرفی کتاب های دیگر به بخش معرفی کتاب مراجعه کنید.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x