مجله اینترنتی تحلیلک

شنبه/ 1 اردیبهشت / 1403
Search
Close this search box.
فروشنده فرهادی

نگاهی به آثار اصغر فرهادی؛ تأملی بر فیلم فروشنده ( قسمت دوم )

نگاهی به آثار اصغر فرهادی؛ تأملی بر فیلم فروشنده ( قسمت دوم )...عماد را می توان در همان اول فیلم شناخت؛ زمانی که خانه در حال نشست کردن است، وقتی در خانه اش را باز می کند بلافاصله کودک دم در را بغل می کند

تاملی بر آثار اصغر فرهادی

فروشنده – قسمت دوم

 

شخصیت ها

از خانواده پیرمرد می توان فهمید که یک خانواده سنتی و مذهبی از قشر متوسط و کارگر جامعه هستند. قشری که پایبند به عقاید، اخلاق، عرف و معیارها است. قشری که سالهای قبل در کنار بقیه توانستند انقلاب کبیر ایران را رقم بزنند. سرپرست این خانواده که زمانی برای عقیده و آرمان و دین و… انقلاب کرده حالا تمام این معیارها را زیر پا گذاشته و گویی به گذشته و به زمان قبل از انقلاب برگشته و آن دوران را بیشتر ترجیح می دهد. خیانت به زن و فرزند؛ تمام این سالها به زنش و نظامش خیانت کرده است.

سوال اینجاست که چرا اصلا زمانی معترض بوده؟! چرا انقلاب کرده است؟! زمانی نسبت به یک سیستم فاسد معترض بوده ولی حالا خود به یک سرپرست فاسد تبدیل شده است. در کنار خیانت، تجاوز و فساد را هم اضافه کنیم. پیرمرد نه تنها به خانواده، نظام و عقایدش خیانت می کند بلکه به نسل بعد از خودش که نسل امروز است نیز خیانت کرده است. او تجاوز کردن را از سیستم فاسد آموخته و در آن سیستم تربیت شده است. پیرمردی که نشان نسل انقلاب را دارد چه چیزی برای نسل بعدش به ارث گذاشته است؟!

 

شهاب حسینی-فروشنده

 

عماد(شهاب حسینی) را می توان در همان اول فیلم شناخت؛ زمانی که خانه در حال نشست کردن است، وقتی در خانه اش را باز می کند بلافاصله کودک دم در را بغل می کند. در اوج استرس که همه به فکر خودشان هستند عماد به پسر معلول پیر زن همسایه کمک می کند.

 

فروشنده

 

عماد با همسرش رعنا(ترانه علیدوستی) زوجی موفق، گرم، صمیمی و دوست داشتنی برای همه هستند. برای دوستانشان عزیز و محترم هستند. از کمک کردن دوستانشان، زمانی که عماد در شرایط بحرانی است می توان فهمید که چه جایگاه ویژه ای در بین دوستانشان دارند.

عماد با اخلاق، روشنفکر، هنرمند، عزیز و دوست داشتنی چه می شود که تبدیل به عماد تنهای انتهای فیلم می شود؟!
عماد در جایی از فیلم می گوید: (میخوام یه لودر بندازم تو این شهر همه رو خراب کنم و دوباره بسازم) و دوستش بابک در پاسخش می گوید: ( یه بار خراب کردند دوباره ساختن این شده.) این اشاره جالب به انقلاب ایران در گذشته است.

عماد نسلی است که یک بار خراب شدن را دیده و حالا این نتیجه خرابی است که پیرمرد برایش به ارث گذاشته است. تمام درگیری های عماد در فیلم با نسل قبل از خودش است و اصولا با بزرگترها و به نوعی پیرمرد و پیرزن ها درگیر است. از پیرمرد متجاوز گرفته تا دوستش که خانه را برایش پیدا می کند و همسایه ها که در مورد اتفاقی که برای همسرش افتاده طعنه می زنند.

خانه قبلی عماد مانند نظام قبل است که همه به دلیل اینکه به زوال رفته بود ترکش کرده اند و خانه جدید نظام جدیدی است که ساخته نسل قبل است و اکثر ساکنینش برای همان دوران هستند و ارثیه به جا مانده است. عماد نمی داند با این ارثیه چه کند. با نسل قبل از خودش چه کند. با این سیستم چه کند.

از طرفی با لودر و گودبرداری غلط به خانه اش تجاوز می کنند، از طرفی دیگر به همسرش و همچنین از طرفی با عقاید و معیارهایشان او را مورد مواخذه قرار می دهند. عمادِ نسل جدید و امروز از همه طرف و همه سو مورد تجاوز قرار می گیرد تا زمانی که خودش همرنگ همان ها می شود.

عماد این نسل نمی تواند در چارچوب نسل قبل زندگی کند و طرز فکر نخ نما شده نسل قبل را بپذیرد. نیروی این ارثیه که سیستم فاسد، معیارها، عرف و‌… جامعه است بسیار زیادتر از مقاومت عماد است و بالاخره او را می شکند.

نکته بسیار جالب در فیلم این است که تمام شخصیت هایی که در فیلم سن بالایی دارند به نوعی فساد می کنند مانند پیرمرد(فرید سجادی حسینی) یا بابک(بابک کریمی)، ولی در عوض شخصیت های جوان امروزی مثل عماد و مجید(مجتبی پیرزاده) پایبندتر و سالم تر زندگی می کنند.

 

فروشنده

 

یا شخصیت مینا ساداتی که یک زن مطلقه است که یک پسر دارد. از تربیت فرزندش می توان فهمید که چقدر درست و شریف زندگی می کند. در جایی که رعنا می خواهد فرزند مینا ساداتی را به دستشویی ببرد می توان به این موضوع کاملا پی برد.

در طول هشت سال جنگ تحمیلی، ایران تمام سعی اش را کرد که یک دفاع مقدس داشته باشد و همین گونه هم بوده است دفاعی بیشتر از یک دفاع مقدس؛ دفاع از سرزمین و ناموس و… اما اگر رعنا را ناموس یا سرزمین بدانیم امروزه خودی ها به راحتی تجاوز می کنند. دلیل این تجاوز پیر مردهایی(فرید سجادی حسینی) هستند که زمانی در صف اول انقلاب و جنگ بوده اند ولی حالا در این سیستم فاسد حل شده و یکی شده اند.

در فیلم فروشنده جنگ بین مدرنیته و سنت از درباره الی فراتر رفته و مانند جدایی نادر از سیمین جنگ بر سر قدرت نیست، انسان ها هم نه تنها در دوگانگی و در گذشته مانده اند بلکه موضوع خیلی جدی تر و فراتر از این مسایل است.

فروشنده حرفش، حرف تمام فیلم های گذشته است و در کنار آن مانند آرتور میلر حرفش سیستم و نظام است. فرهادی با ظرافت و ریزبینی بسیار به این موضوع در فیلم می پردازد. هر کدام از شخصیت ها المان هایی از یک تاریخ و قشری از جامعه هستند و فرهادی هر کدام را در جای خود گذاشته و به تصویر کشیده است.

 

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x