مجله اینترنتی تحلیلک

سه شنبه/ 28 فروردین / 1403
Search
Close this search box.
معرفی کتاب «بریت ماری اینجا بود» نوشته فردریک بک من

معرفی کتاب «بریت ماری اینجا بود» نوشته فردریک بکمن

معرفی کتاب «بریت ماری اینجا بود» نوشته فردریک بکمن...بریت ماری اینجا بود رمان بلندی است نوشته نویسنده سوئدی فردریک بکمن. بک من در این کتاب با زبانی ساده و روان داستان بریت ماری را روایت می‌کند. او زن شصت و سه ساله‌ای است که در ظاهر رفتار غیراجتماعی و عجیبی دارد.

معرفی کتاب «بریت ماری اینجا بود»

درباره نویسنده

کارل فردریک بکمن نویسنده و وبلاگ‌نویس سوئدی‌ است که در دوم ژانویه ۱۹۸۱ در استکهلم به دنیا آمده است. پیش ترها شهرت بکمن در سوئد به‌ خاطر وبلاگ‌نویسی بود. او برای روزنامه‌های مختلف مقاله می‌نوشت و همکاری‌اش را با مجله مترو شروع کرد. همین‌طور در سال ۲۰۱۲ کتاب مردی به نام اوه را نوشت که همان سال بیش از ۶۰۰ هزار نسخه از آن فروش رفت. این کتاب در حال حاضر به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده، رتبه اول پرفروش‌های سوئد و نیویورک تایمز را از آن خود کرده و فیلم برگرفته از کتاب با همین نام در ۲۰۱۶ در سینماهای جهان اکران شد.

درباره کتاب «بریت ماری اینجا بود»

افراد زیادی در جامعه هستند که سن خود را برای اهمال‌کاری و به تعویق انداختن کارها بهانه می‌کنند. فرق نمی‌کند در چند سالگی، همیشه عده‌ای هستند که می‌گویند از من گذشته است یا دیگر برای این کارها دیر شده است. اما با نگاه به زندگی بعضی از افراد می‌‌توان به این درک رسید که هیچ‌گاه برای شروع دیر نیست.

بریت ماری در کتاب «بریت ماری اینجا بود» زنی است که در آستانه هفتادسالگی به دنبال رویاهای خود می رود و تسلیم نمی‌شود.

خواندن داستان زندگی او امید و انگیزه را در دل زندگی می‌کند.

«بریت ماری اینجا بود» رمان بلندی نوشته نویسنده سوئدی فردریک بکمن است.

بکمن در این کتاب با زبانی ساده و روان داستان بریت ماری را روایت می‌کند. او زن شصت و سه ساله‌ای است که در ظاهر رفتار غیراجتماعی و عجیبی دارد. او در گذشته خواهر بزرگش را در تصادف از دست داده‌ است. خواهرش دختری زیبا و اجتماعی بود که محبوب خانواده بود.

بعد از مرگ او بریت ماری به این فکر می‌کند که چرا او جای خواهرش از دنیا نرفته است!

ماری در دوره جوانی با دو برادر به نام‌ های آلف و کنت آشنا می‌شود و درنهایت با کنت ازدواج می کند. ماری بعد از سال‌ها زندگی مشترک متوجه خیانت همسرش می‌شود و او را برای مدتی ترک می‌کند. این موضوع باعث می‌شود که انگیزه‌اش برای پیدا کردن کار بیشتر شود و تصمیم می‌گیرد که خودش را باور کند و به دنبال رویاها و آرزوهایش برود.

او از طریق اداره کاریابی سرایدار خانه جوانان در روستا می‌شود.

 

برشی از کتاب

بریت ماری هیچ وقت نفهمید کنت اصلا چی می خواهد. چه چیزی او را راضی می کند. آیا پول زیاد برایش کافی است یا باز هم بیشتر می خواهد. دیوید و پرنیلا که نوجوان بودند، یک بار یک فنجان قهوه به کنت هدیه دادند و روی فنجان نوشته شده بود: کسی که با بیشترین داشته ها بمیرد برنده است. گفتند که آن جمله “تیکه می اندازد” اما آن جمله از نظر کنت انگیزه ای قوی بود.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x