مجله اینترنتی تحلیلک

پنجشنبه/ 9 فروردین / 1403
Search
Close this search box.

شرح غزل ۱۴ حافظ / گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

در این مطلب به غزل 14 حافظ با مطلع گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر و فایل صوتی آن پرداخته ایم.

غزل ۱۴ حافظ (گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب) به همراه شرح

شرح غزل ۱۴ حافظ / گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

 

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب

گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب

خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب

ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست
خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب

می‌ نماید عکس می در رنگ روی مه وشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب

بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت
گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب

گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تو
در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب

گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند
دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب

 

غزل شماره ۱۴ پوستر

شرح غزل ۱۴ حافظ (غزل گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب)

 

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب

گفتم ای پادشاه زیبارویان بر این عاشقان بلاکش دور از وطن رحم آور. در پاسخ گفت: عاشق آواره ای که در پی دل می رود، سرانجام گمراه خواهد شد.

به دنبال دل رفتن: کنایه از عاشق شدن

گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب

به معشوق گفتم لحظه ای درنگ کن. گفت عذرم را بپذیر زیرا نازپرورده ای چون من تحمل این همه عاشق آواره غریب را ندارد و از همه دلجویی نتواند کرد.

گذشتن: شتاب کردن

بیت دارای استفهام انکاری است.

دکتر دینانی می گوید:

«خلاصه کلام این است که این راه را با نازپروردگی نمی توان طی کرد. تو مانند مرغی هستی که در خانه پرورش پیدا کرده است. بیرون نیامده تا سرد و گرم روزگار را بچشد. آفتاب و مهتاب ندیده، چگونه می خواهد غربت را تاب بیاورد؟ اینجا جای آسان طلبی و تن آسانی نیست.»

 

شرح غزل ۱۴ حافظ / گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب

نازپرورده ای که بر بستر نرم و لطیف شاهانه خفته است از اینکه عاشق آواره ای بر خار و خاشاک بخوابد و سر بر سنگ خارا نهد، چه غمی دارد؟

سنجاب شاهی: بستری که از پوست نرم سنجاب ویژه پادشاهان درست می کردند.

خاره: خارا، سنگ سخت که مظهر سختی بوده است.

ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست
خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب

ای که در سلسله گیسویت جای دل های عاشقان بسیار است، آن خال سیاه بر آن چهره خوش آب و رنگ بدیع و زیبا جای گرفته است.

زنجیر زلف: زلف تاب دار و حلقه حلقه، زلف بافته شده

می‌ نماید عکس می در رنگ روی مه وشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب

هنگامی که پرتو سرخ باده با زیبایی سپیدی چهره ماه تو در می آمیزد، چنان شگفت و بدیع جلوه می کند که گویی گلبرگ های سرخ ارغوان بر صفحه سپید گل نسرین افتاده باشد.

نمودن: نشان دادن

عکس می: انعکاس و پرتو می

شرح غزل ۱۴ حافظ / گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت
گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب

آن خط ظریف مشکین که بر گرد رویت رسته بسیار زیبا و شگفت است؛ هرچند وجود خط سیاه در نگارستان و کارگاه نقاشی عجیب نیست.

غریب: زیبا و شگفت انگیز

خط: موهای تازه رسته ای که گرد رخسار خوب رویان برآمده باشد.

گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تو
در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب

گفتم ای دلدار که طره سیاه رنگ تو به رنگ شب های تار من است، از ناله سحرگاهی من غریب بترس و برحذر باش.

شام غریبان: حافظ زلف سیاه معشوق را به شام غریبان تشبیه کرده است.

طره: موی جلوی پیشانی

شب رنگ: سیاه رنگ

گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند
دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب

معشوق گفت: ای حافظ حتی عاشقان و عارفان دیرینه راه عشق، دست خوش سرگشتگی هستند و به وصال نرسیده اند پس شگفت نباشد که عاشق آواره ای چون تو درمانده و خسته بماند.

دور نبود: تعجبی ندارد.

فایل صوتی غزل ۱۴ حافظ / گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

دانلود فایل صوتی غزل گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه، شاخ نبات حافظ و حافظ معنوی نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

حافظ معنوی؛ غزلیات حافظ شیرازی به روایت دکتر دینانی است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۱۴ حافظ / گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

به تازگی در محفلی رفتی و به کاری مشغول شده‌ای که با آن بیگانه هستی؛ از این ناآشنایی رنج می‌کشی، اطرافیان با تو سرد و بی‌محبت برخورد می‌کنند اما بدان که در این مورد قصدی ندارند. آنها ذاتاً سردمزاج هستند، فکر و خیال خود را بخاطر این وضعیت ناراحت نکن. به تدریج با محیط خو می‌گیری. خدا را در همه حال در زندگی‌ات قرار بده، کمی طاقت بیاور، فکر نکن که تنهایی، خدا با توست. هر چه برای خود می‌خواهی برای دیگران هم طلب کن. به زودی از بلاتکلیفی رهایی خواهی یافت و با مشورت دیگران می‌توانی به آرزوی خود برسی. قطعاً با تلاش به درجه‌ای خواهی رسید که همگان از آن حیرت زده خواهند شد و این زمان دور نیست.

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

شعر اتفاقی شما

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x