جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.

شرح غزل ۱۲۰ حافظ / بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد

در این مطلب به غزل 120 حافظ با مطلع بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۱۲۰ حافظ (بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد) به همراه شرح

شرح غزل ۱۲۰ حافظ / بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد

بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد

غبار خط بپوشانید خورشید رخش یا رب
بقای جاودانش ده که حسن جاودان دارد

چو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد

ز چشمت جان نشاید برد کز هر سو که می‌بینم
کمین از گوشه‌ای کرده‌ست و تیر اندر کمان دارد

چو دام طره افشاند ز گرد خاطر عشاق
به غماز صبا گوید که راز ما نهان دارد

بیفشان جرعه‌ای بر خاک و حال اهل دل بشنو
که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد

چو در رویت بخندد گل مشو در دامش ای بلبل
که بر گل اعتمادی نیست گر حسن جهان دارد

خدا را داد من بستان از او ای شحنه مجلس
که می با دیگری خورده‌ ست و با من سر گران دارد

به فتراک ار همی‌بندی خدا را زود صیدم کن
که آفت‌هاست در تاخیر و طالب را زیان دارد

ز سروقد دلجویت مکن محروم چشمم را
بدین سرچشمه‌اش بنشان که خوش آبی روان دارد

ز خوف هجرم ایمن کن اگر امید آن داری
که از چشم بداندیشان خدایت در امان دارد

چه عذر بخت خود گویم که آن عیار شهرآشوب
به تلخی کشت حافظ را و شکر در دهان دارد

غزل شماره ۱۲۰ پوستر

شرح غزل ۱۲۰ حافظ (غزل بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد)

بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد

محبوب دلربا و زیبایی دارم که گرداگرد چهره چون گلش از سنبل مویش سایه بانی دارد و در بهار رویش خطی به رنگ گل ارغوان دارد و یا لطافت رخسارش گویی حکم فرمانی است و برای کشتن ارغوان؛ یعنی سرخی و زیبایی ارغوان در مقابل چهره سرخ و دلفریب یار هیچ است.

غبار خط بپوشانید خورشید رخش یا رب
بقای جاودانش ده که حسن جاودان دارد

خط غبار مانند معشوق چهره زیبای او را پوشانید. خدایا به او عمر همیشگی عطا کن زیرا جمال جاودان دارد.

چو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد

وقتی دل به عشق دادم و عاشق شدم چنین پنداشتم که به مراد و آرزوی خود رسیدم، غافل از اینکه این دریای پرتلاطم عشق چه موج های خونبار و خون ریز دارد.

دکتر دینانی می گوید:

«حرف بسیار عجیب است. حافظ در غزلیاتش بارها به مشکل و صعب و خطرناک بودن راه عشق اشاره کرده است. از نظر او راه عشق چنان پر خطر است که هر کسی نمی تواند آن را طی کند. عشق آسان نیست.»

ز چشمت جان نشاید برد کز هر سو که می‌بینم
کمین از گوشه‌ای کرده‌ست و تیر اندر کمان دارد

ممکن نیست که از ناز و غمزه های دلفریب تو جان سالم به در برد زیرا از هر طرف که می نگرم نگاهت از گوشه ای کمین کرده و تیر در کمان ابرو دارد.

چو دام طره افشاند ز گرد خاطر عشاق
به غماز صبا گوید که راز ما نهان دارد

وقتی یار گرد و غبار اندوه و ملامت عاشقان را از دام زلف تابدار و پیچیده خود می افشاند، به نسیم سحری بگوید که راز عشق ما را نهان دارد؛ یعنی راز عاشقان را فاش نکند و گله های دل آنها را که بر گیسوی معشوق نشسته است، با خود به هر جا نبرد و برملا نسازد.

غماز: سخن چین

بیفشان جرعه‌ای بر خاک و حال اهل دل بشنو
که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد

جرعه ای بر خاک بریز تا حال اهل دل را از آن بشنوی زیرا خاک داستان های بسیاری از جمشید و کیخسرو به یاد دارد.

چو در رویت بخندد گل مشو در دامش ای بلبل
که بر گل اعتمادی نیست گر حسن جهان دارد

ای بلبل وقتی گل با همه زیبایی و حسن بر روی تو لبخند بزند، خود را گرفتار دام عشق او نکن زیرا به گل نمی توان اعتماد کرد، اگرچه همه زیبایی های عالم را داشته باشد.

خدا را داد من بستان از او ای شحنه مجلس
که می با دیگری خورده‌ ست و با من سر گران دارد

ای گرداننده مجلس به خاطر خدا داد مرا از معشوق بگیر زیرا او با دیگری شراب نوشیده و مست شده و با من بی اعتنا و سرسنگین است.

شحنه: رئیس نگهبانان

به فتراک ار همی‌بندی خدا را زود صیدم کن
که آفت‌هاست در تاخیر و طالب را زیان دارد

ای معشوق به بندم کشیدی. به خاطر خدا زود شکارم کن زیرا در تاخیر آفت هاست و برای عاشق زیان دارد.

فتراک: تسمه چرمی آویخته به پشت یا جلوی زین اسب برای بستن شکار

ز سروقد دلجویت مکن محروم چشمم را
بدین سرچشمه‌اش بنشان که خوش آبی روان دارد

چشم مرا از دیدار قد سرو مانند زیبا و دلپسندت محروم نکن و آن را در کنار سرچشمه چشمم بنشان که آب روان و زلالی دارد.

ز خوف هجرم ایمن کن اگر امید آن داری
که از چشم بداندیشان خدایت در امان دارد

اگر امید آن داری که خدا تو را از چشم زخم بدخواهان حفظ کند مرا از ترس و اندیشه فراق و دوری آسوده و محفوظ نگاه دار.

چه عذر بخت خود گویم که آن عیار شهرآشوب
به تلخی کشت حافظ را و شکر در دهان دارد

چه عذر و بهانه ای برای بخت بد خود بیاورم که آن یار شیرین لب آشوبگر در حالی که شکر در دهان داشت، حافظ را با رنج و تلخی کشت.

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه، شاخ نبات حافظ و حافظ معنوی نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

حافظ معنوی؛ غزلیات حافظ شیرازی به روایت دکتر دینانی است.

تعبیر فال شرح غزل ۱۲۰ حافظ / بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد

در دام عشق اسیر شده‌ای و یا بدون فکر و اندیشه وارد کاری شده‌ای. ظواهر تو را فریفته است. ابتدا همه‌چیز ساده و آسان بود اما تازه مشکلاتت بعد از این شروع خواهد شد. هر گل خندان قابل اعتماد نیست و قبل از وارد شدن در هر کار یا رابطه باید جوانب امر را سنجید. در مورد کاری که می‌خواهی انجام دهی با بزرگان مشورت کن تا به تو آسیبی نرسد. در مشورت با دیگران شک و تردید را وارد دلت مکن. با دقت و سرعت عمل مشغول شو و زمان را هدر مده.

4.8 4 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x