معرفی کتاب خسی در میقات
درباره نویسنده کتاب خسی در میقات
جلال آل احمد سال ۱۳۰۲ در یکی از محلههای قدیمی شهر تهران در خانواده مذهبی به دنیا آمد. او علیرغم مخالفتهای پدرش در دارالفنون درس خواند و بعدها به دانشسرای عالی تهران رفت و ادبیات خواند.
جلال ال احمد گرایشهای روشنفکری داشت و در سالهای جوانی به حزب توده پیوست. درخانوادهی مذهبی او این مسئله پذیرفتنی نبود. گرایش به حزب توده و بینمازی جلال باعث تیره و تار شدن روابط او با پدرش شد و پدرش او را طرد کرد.
او نویسندگی را با انتشار کتاب دید و بازدید در سال ۱۳۲۴ آغاز کرد و پس از آن آثار زیادی از حود به جای گذاشت. او نویسندهای بسیار تاثیرگذار بود. نویسندگان بزرگی چون «غلامحسین ساعدی» و «نادر ابراهیمی» تحت تاثیر نثر جلال آل احمد بودهاند.
جلال سال ۱۳۲۷ در اتوبوس اصفهان به تهران با «سیمین دانشور»، داستاننویس و مترجم معاصر آشنا شد و در سال ۱۳۲۹ با او ازدواج کرد. خانهی سیمین و جلال در محلهی دزاشیب تهران به موزه تبدیل شده است و آثار این دو نویسنده و بسیاری از نامهها و عکسهایشان در آن نگهداری میشود.
جایزهی ادبی جلال آل احمد از سال ۱۳۸۷ راهاندازی شده است و هرساله به بهترین آثار یک سال گذشتهی نویسندگان ایرانی در بخشهای مختلف داده میشود.
جلال ال احمد سال ۱۳۴۸ در اسالم گیلان در گذشت.
بیشتر بخوانید: زندگینامه جلال آل احمد نویسنده معاصر
درباره کتاب خسی در میقات
کتاب خسی در میقات یکی از معروفترین سفرنامههای معاصر حج است که جلال آل احمد در سال ۱۳۴۳ و در سن ۴۱ سالگی طی مشرف شدن به حج به رشتهی تحریر درآورد.
جلال آل احمد در کتاب خسی در میقات نه فقط از جنبه زیارتی بلکه از زوایای مختلف به سفر حج نگاه کرده و مسائل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاحتی و… را مورد توجه و تحلیل قرار داده است.
سفرنامه حج جلال آل احمد یکی از نوشتههایی است که همچون غربزدگی و مدیر مدرسه باعث شهرت این نویسنده شده است.
این سفر برای آل احمد یک سفر معمولی نیست. او زمانی عضو حزب توده بود و اکنون راهی سفر حج شده است. آل احمد در مقطعی از زندگیش گریز از خانواده مذهبی، بینمازی و انتشار کتاب در اعتراض به سنتهای دینی را تجربه کرده است.
دکتر شریعتی درباره او میگوید: «اگر کسی ادوار زندگی آل احمد را نداند و آل احمد خسی در میقات را با آل احمد سالهای ۲۴ و ۲۵ – که تودهای شده بود – مقایسه کند، نمیتواند بپذیرد نویسنده سفرنامه حج، هم او باشد.»
آل احمد در این سفرنامه در هر منزلی و موقفی قلم را دست گرفته و آن قدر از جزییات و تفاصیل سفر خودش به طور بداهه برای ما نوشته که از خودمان میپرسیم چطور یک آدم در طول سفرش آنقدر فرصت نوشتن داشته است؟
سفرنامه از فرودگاه جده، محل آشنایی اولیه مسافران با یکدیگر آغاز میشود. مسافرانی که از دهاتیها و پیرزنها تا نخبههایی مثل جلال، همه به یک رنگ در آمدهاند. دردسرها و سختیها و کمبود امکانات در سفر برای همه یکسان است.
جلال آل احمد توصیفات جالبی از جزییات افراد مختلفی که از سراسر جهان در این مکان مقدس آمدهاند، در این کتاب آورده است؛ جزییاتی مثل پوشش، آداب و رسوم و ویژگیهای دیگر.
خسی در میقات یک سفرنامه ساده نیست که تنها از سفر یک نویسنده به مکه و مناسک حج بگوید، او از تجربههای خودش در این سفر، محرم شدن و کشف نیروی ایمان و معنویت سخن گفته است و بیقراریهای خودش را روایت میکند.
جلال در این سفرنامه از نگرش خودش درباره حاجیان و انگیزه های درونی آنها می نویسد. برای او این سوال وجود دارد که این زائران خانه خدا به انگیزه سنت راه خانه خدا را در پیش گرفتهاند و از هر گوشه دنیا به این سرزمین مقدس آمدهاند یا ایمان و احساسی واقعی آنها را به سرزمین وحی کشانده است؟ آیا آنها به قصد کشف حقیقتی به مکه سفر کردهاند یا این سفری است که تنها فکر میکنند باید انجام دهند؟ او میخواهد بداند این افراد که از هر گوشه جهان از آفریقا، آسیا و اروپا و حتی آمریکا به مکه سفر کردهاند پایان سفر خود مانند آنچه قبلا بودهاند بار و بنهشان را جمع میکنند و به سرزمینشان برمیگردند یا در این سرزمین اتفاقی رخ میدهد؟
جلال در این سفرنامه بر مردمی که بیهیچ نگرشی و عوامانه به این سفر میآیند و خود را حتی در این سفر هم به زرق و برق دنیای مادیات مشغول میکنند، گله میکند و بر جهل، نادانی و عبادتهای کورکورانهشان خرده میگیرد.
بخشی هایی از کتاب خسی در میقات
پنج و نیم صبح راه افتادیم؛ از مهرآباد و هشت و نیم اینجا بودیم؛ هفت و نیم به وقت محلی و پذیرایی در طیاره. صبحانه، بی چای یا قهوه؛ نانی و تکه مرغی و یک تخم مرغ؛ توی جعبهای و انگ شرکت هواپیمایی رویش؛ اما «حاجی بعد از این» ها مدتی مشکوک بودند که می شود خورد یا نه؟ ذبح شرعی شده یا نه؟ نفهمیدم چه شد، تا شک برطرف شد. شاید حمله دارمان باعث شد که در تقسیم غذا چنان با خدمه طیاره شرکت میکرد که انگار خودش از جیب داده و بعد از غذا یکی یک پرتقال؛ ایضاً به کمک حمله دارمان. بعد یکی از مسافرها آب خواست. دخترک لبنانی مهماندار بهش آب داد و شنیدم که جوانک همکارش گفت «Commence pas si tôt» عیناً همین جور به فرانسه! که خندیدم و دیدند و پس از آن، ارمنی حرف زدند. عرب ارمنی لبنانی و خدمه طیارهای که حاجی میبرد از تهران به جده! و مگر تو خود که بودی؟ و که هستی؟ یادم است صبح در آشیانه حجاج فرودگاه تهران نماز خواندم؛ نمی دانم پس از چندین سال. لابد پس از ترک نماز در کلاس اول دانشگاه. روزگاری بود ها! وضو می گرفتم و نماز می خواندم و گاهی نماز شب! گرچه آن آخری ها مهر زیر پیشانی نمی گذاشتم و همین شد مقدمه تکفیر؛ ولی راستش حالا دیگر حالش نیست. احساس می کنم که ریا است؛ یعنی درست در نمی آید. ریا هم نباشد، ایمان که نیست. فقط برای اینکه همرنگ جماعت باشی. آخر راه افتاده ای بروی حج و آنوقت نماز نخوانی؟
امیدواریم از خواندن اثر جلال آل احمد لذت ببرید و برای خواندن معرفی کتاب های دیگر به بخش معرفی کتاب مراجعه کنید.
مجله اینترنتی تحلیلک