غزل ۷۰ حافظ (مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست) به همراه شرح
شرح غزل ۷۰ حافظ / مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
اشکم احرام طواف حرمت میبندد
گر چه از خون دل ریش دمی طاهر نیست
بسته دام و قفس باد چو مرغ وحشی
طایر سدره اگر در طلبت طایر نیست
عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار
مکنش عیب که بر نقد روان قادر نیست
عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد
هر که را در طلبت همت او قاصر نیست
از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز
زان که در روح فزایی چو لبت ماهر نیست
من که در آتش سودای تو آهی نزنم
کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست
روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم
که پریشانی این سلسله را آخر نیست
سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست
کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
شرح غزل ۷۰ حافظ (شرح غزل مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست)
مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
ای معشوق چشم ما تنها چهره زیبای تو را می بیند و دل شیدا و سرگردان ما فقط از تو یاد می کند و سخن می گوید.
مردم دیده: مردمک چشم
ناظر: بیننده، نظر کننده
دکتر دینانی می گوید:
«یعنی غیر از تو چیزی در عالم نیست؛ تویی و آثارت. همه چیز آثار توست و غیر از تو و آثار تو چیزی در عالم وجود ندارد. بنابراین نه مردمک چشم چیزی غیر از آثارت را می بیند، نه دلمان به ذکری غیر از ذکر تو ذاکر می شود. همه چیز از آن توست.»
اشکم احرام طواف حرمت میبندد
گر چه از خون دل ریش دمی طاهر نیست
ای معشوق اشکم برای طواف به دور حرم تو احرام می بندد، هرچند که به سبب آمیختگی با خون دل لحظه ای پاک و طاهر نیست.
احرام: لباس سفید حاجیان به هنگام انجام مراسم حج
احرام بستن: نیت کردن
ریش: دل آزرده و مجروح
شرح غزل ۷۰ حافظ (شرح غزل مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست)
بسته دام و قفس باد چو مرغ وحشی
طایر سدره اگر در طلبت طایر نیست
اگر مرغ بهشتی سدره نشین (جبرئیل) در طلب وصال تو به سویت پرواز نکند الهی که مانند مرغ وحشی اسیر دام و قفس شود.
طایر سدره: استعاره از جبرئیل
عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار
مکنش عیب که بر نقد روان قادر نیست
اگر عاشق مفلس تنها قلب تیره خود را نثار تو کرد او را مواخذه نکن و بر او خرده نگیر زیرا او قادر به نثار سیم و زر نیست.
مصراع دوم را می توان این گونه نیز معنی کرد: بر او خرده نگیر زیرا او بر نثار جان قدرت ندارد وگرنه جان خود را فدای تو می کرد.
مفلس: تهی دست
قلب: سکه تقلبی
نقد روان: ایهام دارد: ۱.سیم و زر رایج ۲.جان و روح
عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد
هر که را در طلبت همت او قاصر نیست
هر کس که در طلب وصالت از سعی و کوشش بی دریغ دست برندارد، سرانجام دستش به قامت بلند و زیبای چون سرو تو خواهد رسید.
از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز
زان که در روح فزایی چو لبت ماهر نیست
با وجود لب زیبای تو هرگز از جان بخشی عیسی سخن نمی گویم زیرا بوسه لبت در روح افزایی و زنده کردن بسیار ماهرتر از دم عیسوی است.
من که در آتش سودای تو آهی نزنم
کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست
من که در شوق وصالت در سوز و گدازم و آهی از دل بر نمی آورم چگونه می توان گفت که دل شیدا و بی قرار من در برابر درد و رنج عشق تو تاب تحمل نیاورد؟
روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم
که پریشانی این سلسله را آخر نیست
روز نخست که پیچ و تاب گیسوی زیبای تو را دیدم دانستم که پریشانی سلسله عاشقان و یا آشفتگی زلف تو پایان ندارد.
روز اول: روز نخست، روز ازل
سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست
کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
تنها حافظ نیست که قصد وصال تو را دارد، همه آرزوی رسیدن به تو را در دل و اندیشه می پرورند.
فایل صوتی غزل ۷۰ حافظ / مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
دانلود فایل صوتی غزل مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه، شاخ نبات حافظ و حافظ معنوی نیز استفاده شده است.
حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.
شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.
حافظ معنوی؛ غزلیات حافظ شیرازی به روایت دکتر دینانی است.