جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.

شرح غزل ۸ حافظ / ساقیا برخیز و در ده جام را

در این مطلب به غزل 8 حافظ با مطلع ساقیا برخیز و در ده جام را پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر و فایل صوتی آن پرداخته ایم.

غزل ۸ حافظ (ساقیا برخیز و در ده جام را) به همراه شرح

شرح غزل ۸ حافظ / ساقیا برخیز و در ده جام را

ساقیا برخیز و در ده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را

ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را

گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را

باده در ده چند از این باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را

دود آه سینهٔ نالان من
سوخت این افسردگان خام را

محرم راز دل شیدای خود
کس نمی‌بینم ز خاص و عام را

با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یک باره برد آرام را

ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را

صبر کن حافظ به سختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را

 

غزل شماره ۸ پوستر

شرح غزل ۸ حافظ (غزل ساقیا برخیز و در ده جام را)

ساقیا برخیز و در ده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را

ای ساقی برخیز و جام شراب را به گردش در بیاور تا بنوشیم و مست شویم و غم روزگار را به فراموشی بسپاریم و آن را از خاطر بشوییم.

خاک بر سر کردن: کنایه از پست و ناچیز کردن، نیست و نابود کردن.

دکتر دینانی درباره این بیت می گوید:

«طبق این غزل و این بیت حافظ از غم ایام سخت در فشار است. به همین جهت ساقی را خطاب می کند. از او می خواهد که برخیزد و جامی از می به او بدهد؛ جامی که پدر غم ها را در بیاورد و بزداید. این جام می چیزی جز می محبت نیست. تنها وقتی غم ها می رود که عشق بیاید. معرفت کامل است که غم ها را از بین می برد. معرفت ناقص خودش غم افزاست. تنها در معرفت کامل به هستی است که غم زایل می شود. همچنین است عشق.»

ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را

در ادامه بیت قبل می فرماید: جام شراب را به دستم بده تا بنوشم و بی خویش گردم تا این خرقه سیاه رنگ ریایی را از سر درآورم و به دور اندازم.

دلق: لباس ژنده که درویشان به تن کنند.

ازرق فام: کبود رنگ

گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را

اگر چه باده نوشی نزد عاقلان سبب بدنامی است، ما به این سخنان اعتنایی نداریم و به این نام و ننگ پایبند نیستیم.

 

شرح غزل ۸ حافظ (غزل ساقیا برخیز و در ده جام را)

 

باده در ده چند از این باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را

ای ساقی باده بده تا بنوشیم و مست گردیم و تکبر و خودبینی را از سر بیرون کنیم، تا کی باد غرور در سر داشتن؟ خاک بر سر نفس بدبخت و بدعاقبت باد.

دکتر دینانی می گوید:

«ما چون هنوز باده ناب نخورده ایم و می محبت بر سر نکشیده ایم به صورتی احمقانه مغرور هم هستیم و به امور مبتذل روزمره دل خوش کرده ایم. از باده ای بده که باد غرور را از من بگیرد. باد غرور، خاک بر سر نفس آدمی می کند. این همان غرورهای بیجا است که از خامی ناشی می شود.»

دود آه سینهٔ نالان من
سوخت این افسردگان خام را

آه آتشین من که از سینه نالانم بیرون می آید چنان بود که در این مرده دلان ناپخته دور از عشق اثر کرد و دل آنها را به آتش کشید.

 

محرم راز دل شیدای خود
کس نمی‌بینم ز خاص و عام را

هیچ کس را از خاص و عام رازدار دل عاشق خود نمی بینم.

دکتر دینانی در ذیل این بیت می گوید:

«حافظ رازی در دل شیدای خود دارد و اسراری دست یافته است که نمی تواند آنها را برای کسی بیان کند. عوام که سهل است حتی برای خواص نیز نمی تواند بگوید که چه می داند. عوام طاقت شنیدن حرف های حافظ را ندارند، حتی کسانی که خود را خواص می دانند طاقت رازهای سینه حافظ را ندارند و در حقیقت، گونه ای دیگر از عوام اند و به اصطلاح “خواص” خوانده می شوند. حتی آنها هم درد دل حافظ را نمی توانند درک کنند و بهمند. معنای این حرف این است که حافظ تنهاست و احساس تنهایی می کند.»

شرح غزل ۸ حافظ (غزل ساقیا برخیز و در ده جام را)

با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یک باره برد آرام را

دل من به عشق معشوق دلارامی دل خوش است که یک باره قرار و آرامش را از من ربوده است.

دکتر دینانی می گوید:

«دو مصراع این بیت پارادوکسی را ایجاد می کند که زیباست. حافظ از معشوقی حرف می زند که دلارام است؛ دل را هم آرام می کند، هم آرامی ها را به یکباره می برد. آرامشی که حافظ از آن سخن می گوید نتیجه از بین رفتن آرامش های زودگذر است. دلارام آرامش های زودگذر را از بین می برد و آرامش به ارمغان می آورد. پس معشوق هم آرام بر است هم آرامش دهنده.»

 

ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را

هر کس که معشوق بلندقامت زیبای مرا دیده دیگر به سرو چمن توجهی ندارد.

صبر کن حافظ به سختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را

“صبر کن حافظ به سختی روز و شب” دارای دو معنی است:

۱. حافظ در برابر سختی و درد روز و شب صبر کن.
۲. حافظ با سختی، روز و شب درد را تحمل کن.

مفهوم این بیت اشاره ای دارد به حدیث الصبر مفتاح الفرج.

فایل صوتی غزل ۸ حافظ / ساقیا برخیز و در ده جام را

دانلود فایل صوتی غزل ساقیا برخیز و در ده جام را

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه، شاخ نبات حافظ و حافظ معنوی نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

حافظ معنوی؛ غزلیات حافظ شیرازی به روایت دکتر دینانی است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۸ حافظ / ساقیا برخیز و در ده جام را

دل در گروی مهر کسی داری و دم برنمی‌آوری، صبر پیشه کردی و با یادش خود را خوش نگه می‌داری، راز دل را هم به کسی نمی‌گویی، در این ورطه از هیچ‌چیز هم هراس نداری جز ناکامی… با یک یا علی از جا بلندشو و بدون ناامیدی به تلاشت ادامه بده. تنبلی در کار هیچ سودی برای تو نخواهد داشت. چرا غم این دنیای فانی را می‌خوری؟ همه این روزها خواهند گذشت بنابراین شاد باش و نگران مشکلات مالی نباش که به زودی حل خواهند شد. راز دلت را برای هر کسی بازگو نکن زیرا با بیان کردن آن گرفتار خواهی شد. تو را بشارت باد و بخند که به مقصود و دلارام خود خواهی رسید با کمی صبر دنیا به کامت خواهد شد و تنها اگر صبر داشته باشی، به مراد دل می‌رسی…

3.3 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x