غزل ۵۰ حافظ (به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است) به همراه شرح
شرح غزل ۵۰ حافظ / به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
گرت ز دست برآید مراد خاطر ما
به دست باش که خیری به جای خویشتن است
به جانت ای بت شیرین دهن که همچون شمع
شبان تیره مرادم فنای خویشتن است
چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل
مکن که آن گل خندان برای خویشتن است
به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج
که نافههاش ز بند قبای خویشتن است
مرو به خانه ارباب بیمروت دهر
که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او
هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است
شرح غزل ۵۰ حافظ (شرح غزل به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است)
به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
دل عاشق پیشه من خود را در دام زلف تو گرفتار کرده است. به ناز و غمزه او را بکش که این سزای اوست.
دکتر دینانی می گوید:
«در این بیت حافظ می گوید: به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است. دل با دیدن تجلی حق و معشوق حق که کثرت این عالم است، گرفتار خویش و خویشتن خویش است، چون هنوز در مقام کثرت است. مبتلای خویش بودن یعنی اینکه هنوز از خود خارج نشده است. کسی که از خود خارج نشده باشد، مبتلاست؛ یعنی گرفتار خودش است و رها نیست. حال که چنین است؛ بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است.»
گرت ز دست برآید مراد خاطر ما
به دست باش که خیری به جای خویشتن است
اگر می توانی آرزوی دل ما را برآورده سازی هوشیار باش و کوتاهی نکن که کاری خیر و شایسته است.
شرح غزل ۵۰ حافظ (شرح غزل به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است)
به جانت ای بت شیرین دهن که همچون شمع
شبان تیره مرادم فنای خویشتن است
سوگند به جان تو ای معشوق شیرین من که دوری از تو چنان آتشی به جانم زده است که شب های تار مانند شمع میسوزم و می گدازم و مرادم چیزی جز فنا و نابودی خویش نیست.
چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل
مکن که آن گل خندان برای خویشتن است
ای بلبل عاشق وقتی درباره عشق با من مشورت کردی به تو گفتم به دنبال این کار نرو که حاصلی ندارد زیرا آن گل خندان خودخواه است و به رای خود عمل می کند.
به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج
که نافههاش ز بند قبای خویشتن است
گل خوشبو نیازی به بوی مشک چین و چگل ندارد زیرا در جامه و قبای خود نافه های مشکین دارد. یعنی با گشودن بند قبای خود و شکفته شدن بوی فراوان از خود پراکنده می سازد.
چگل: نام قبیله ای از ترکان خلخ که در ترکستان در حدود کاشغر و رود ایلی می زیسته اند. در ادب فارسی چین و چگل نام جایی است که آهوی مشک در آن زندگی می کند.
مرو به خانه ارباب بیمروت دهر
که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
به طلب روزی به در خانه صاحبان دنیا که پست و فرومایه اند، نرو؛ زیرا گنج عافیت و رستگاری در کنج خانه توست. یعنی قناعت پیشه کن و از مال داران چیزی نخواه تا اعتبار و آبروی خویش را به باد ندهی.
بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او
هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است
حافظ از آتش عشق سوخت و شرط عشق بازی را به جا آورد و همچنان بر سر عهد و پیمانی که با معشوق بسته بود، باقی است.
فایل صوتی غزل ۵۰ حافظ / به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
دانلود فایل صوتی غزل به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه، شاخ نبات حافظ و حافظ معنوی نیز استفاده شده است.
حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.
شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.
حافظ معنوی؛ غزلیات حافظ شیرازی به روایت دکتر دینانی است.