جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 179 حافظ / رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

شرح غزل ۱۷۹ حافظ / رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

در این مطلب به غزل 179 حافظ با مطلع رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۱۷۹ حافظ (رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند) به همراه شرح

شرح غزل ۱۷۹ حافظ / رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

چو پرده دار به شمشیر می‌ زند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند

سرود مجلس جمشید گفته‌ اند این بود
که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند

غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند

توانگرا دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند

بدین رواق زبرجد نوشته‌ اند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند

ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند

شرح غزل 179 حافظ / رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
شرح غزل ۱۷۹ حافظ / رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

شرح غزل ۱۷۹ حافظ (شرح غزل رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند)

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

مژده آمد که روزگار غم پایدار نخواهد ماند، همچنان که روزگار شادی پایدار نمی ماند.

من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

اگرچه در نظر یار خوار و بی مقدار شدم ولی رقیب مدعی نیز محترم نخواهد ماند.

چو پرده دار به شمشیر می‌ زند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

وقتی دربان حرم یار همه را با شمشیر می زند و دور می کند دیگر کسی در کوی یار ساکن نخواهد شد.

چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند

وقتی بر صفحه روزگار اثر و نشانی نخواهد ماند پس جای شکر و شکایت از نقش نیک و بد نیست.

بیت یادآور آیه ۲۶ سوره رحمن است: کل من علیها فان (هر چه بر روی زمین است، دستخوش فناست.)

سرود مجلس جمشید گفته‌ اند این بود
که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند

آوازی که در مجلس جمشید می خوانده اند، این بود که جام باده بیاور و بنوش که حتی جمشید هم نخواهد ماند.

غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند

ای شمع وصال پروانه را غنیمت بدان زیرا این دیدار تا صبح پایدار نمی ماند.

معامله: در اینجا مراد کارهای عاشقانه است.

شرح غزل رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

توانگرا دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند

ای توانگر دل درویش خود را به دست آور و دلجویی کن زیرا که گنج طلا و نقره تمام خواهد شد.

بدین رواق زبرجد نوشته‌ اند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند

بر آسمان سبز رنگ با خط طلا نوشته اند که به جز نیکی اهل کرم چیزی باقی نمی ماند.

رواق زبرجد: استعاره از آسمان سبز

ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند

ای حافظ از لطف و مهربانی معشوق ناامید نشو زیرا از ظلم و ستم نشانی نخواهد ماند.

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

تعبیر فال شرح غزل ۱۷۹ حافظ / رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

مژده باد که دوران سختی و ایام غم به پایان آمده است. زمان شادکامی و لذت بردن از زندگی رسیده، بنابراین از زندگی‌ات بهره ببر که دنیا فانی است. خدا را به خاطر رسیدن این لحظات خوش شکر کن و این را هم فراموش مکن که فریب شادی‌های زودگذر را نخوری. همان‌گونه که غم‌ها رفتند، خوشی‌ها نیز روزی سپری می‌شوند، انسان عاقل از دوره خوشی چنان استفاده می‌کند که بعدها حسرت نخورد. تنها چیزی که از انسان باقی می‌ماند نام نیکوست، پس به فقیران کمک کن و این‌گونه از خودت نام نیک به یادگار بگذار.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x