یکشنبه/ 22 مهر / 1403
Search
Close this search box.

شرح غزل ۱۵۱ حافظ / دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ ارزد

در این مطلب به غزل 151 حافظ با مطلع دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ ارزد پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۱۵۱ حافظ (دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ ارزد) به همراه شرح

شرح غزل ۱۵۱ حافظ / دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ ارزد

دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ ارزد
به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمی‌ ارزد

به کوی می فروشانش به جامی بر نمی‌ گیرند
زهی سجاده تقوا که یک ساغر نمی‌ ارزد

رقیبم سرزنش‌ ها کرد کز این باب رخ برتاب
چه افتاد این سر ما را که خاک در نمی‌ ارزد

شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی‌ ارزد

چه آسان می‌ نمود اول غم دریا به بوی سود
غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمی‌ ارزد

تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهان گیری غم لشکر نمی‌ ارزد

چو حافظ در قناعت کوش و از دنیی دون بگذر
که یک جو منت دونان دو صد من زر نمی‌ ارزد

شرح غزل 151 حافظ / دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ ارزد
شرح غزل ۱۵۱ حافظ / دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ ارزد

شرح غزل ۱۵۱ حافظ (شرح غزل دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ ارزد)

دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ ارزد
به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمی‌ ارزد

همه عالم ارزش این را ندارد که لحظه ای را با غم و اندوه سپری کنی. خرقه ما را به یک جام می بفروش زیرا بهای آن بیش از این نیست.

به کوی می فروشانش به جامی بر نمی‌ گیرند
زهی سجاده تقوا که یک ساغر نمی‌ ارزد

آفرین بر این سجاده تقوای ریایی که به جرعه ای شراب نمی ارزد و در خرابات در مقابل یک جام می به گرو بر نمی دارند.

رقیبم سرزنش‌ ها کرد کز این باب رخ برتاب
چه افتاد این سر ما را که خاک در نمی‌ ارزد

نگهبان درگاه معشوق مرا سرزنش ها کرد که از این آستان روی برگردان و برو. بر سر ما چه آمده است که به اندازه خاک درگاه یار ارزش نداریم؟

شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی‌ ارزد

شکوه و عظمت تاج پادشاهی که ترس از دست دادن جان در آن است، کلاهی زیبا و جذاب است ولی ارزش از دست دادن سر را ندارد.

ترک: ایهام دارد: ۱.ترک و رها کردن ۲.کلاه خود و خود آهنین

چه آسان می‌ نمود اول غم دریا به بوی سود
غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمی‌ ارزد

در ابتدا رفتن به دریا به امید به دست آوردن سود چه آسان به نظر می رسید ولی اشتباه کردم که طوفان و خطرهای دریا به صد گوهر و مال نمی ارزد. یعنی به دست آوردن گوهر آن ارزش را ندارد که خود را در طوفان دریا گرفتار کنیم.

دکتر دینانی می گوید:

«این حرف عجیب است. در واقع حافظ از سفری سخن می گوید که بوی سود و سودمندی در خود داشت. به امید سودی که عاید می شد باید از دریا حرکت می کردیم و غم عبور از دریا به نظر آسان می رسید و فکر می کردیم که به آسانی می توانیم عبور کنیم و غم دریا را به جان بخریم اما اشتباه از من است. در این دریا طوفانی وجود دارد که به صد گوهر نمی ارزد. به دیگر سخن، این راه چنان خطرناک است که سود و فایده هر اندازه هم زیاد باشد در برابر این طوفان ناچیز است.

این همان مضمون بیت اول شعر اول حافظ است که می گوید که عشق آسان نمود ولی افتاد مشکل ها. عبور کردن از طوفان های مهیب دریا کار چندان آسانی نیست.»

تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهان گیری غم لشکر نمی‌ ارزد

بهتر است چهره زیبای خود را از مشتاقان و عاشقان خود پنهان کنی زیرا شادی تسخیر عالم ارزش داشتن غم اداره لشکر را ندارد.

چو حافظ در قناعت کوش و از دنیی دون بگذر
که یک جو منت دونان دو صد من زر نمی‌ ارزد

مانند حافظ شیوه قناعت را در پیش بگیر و از دنیای بی ارزش بگذر زیرا یک جو منت کشیدن از انسان های فرومایه ارزش دو صد من طلا را ندارد.

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه، شاخ نبات حافظ و حافظ معنوی نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

حافظ معنوی؛ غزلیات حافظ شیرازی به روایت دکتر دینانی است.

تعبیر فال شرح غزل ۱۵۱ حافظ / دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ ارزد

زندگی مهلت کوتاهی است که نباید آن را با غصه هدر داد. چرا برای کاری که نفعی برای تو نداشته است اندوه و غصه می‌خوری؟ دست از این ناراحتی بردار که کاری ابلهانه است. به دشمنان خود اهمیت مده. کاری که در نظر داری سود بسیاری دارد ولی پا در هر کار بزرگی قرار دهی مشکلات و خطرات آن نیز بزرگتر خواهند شد. در ابتدا همه جوانب کار را در نظر بگیر و سپس شروع به کار کن. قناعت کردن و راضی بودن به داشته‌ها خیلی بهتر از آن است که از کسی چیزی بگیری و زیر بار منت او باشی.

1 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x