مجله اینترنتی تحلیلک

جمعه/ 10 فروردین / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 430 حافظ / به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می

شرح غزل ۴۳۰ حافظ / به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می

در این مطلب به غزل 430 حافظ با مطلع به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۴۳۰ حافظ (به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می) به همراه شرح

شرح غزل ۴۳۰ حافظ / به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می

به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می
علاج کی کنمت آخرالدواء الکی

ذخیره‌ ای بنه از رنگ و بوی فصل بهار
که می‌ رسند ز پی رهزنان بهمن و دی

چو گل نقاب برافکند و مرغ زد هو هو
منه ز دست پیاله چه می‌ کنی هی هی

شکوه سلطنت و حسن کی ثباتی داد
ز تخت جم سخنی مانده است و افسر کی

خزینه داری میراث خوارگان کفر است
به قول مطرب و ساقی به فتوی دف و نی

زمانه هیچ نبخشد که باز نستاند
مجو ز سفله مروت که شیئه لا شی

نوشته‌ اند بر ایوان جنه الماوی
که هر که عشوه دنیی خرید وای به وی

سخا نماند سخن طی کنم شراب کجاست
بده به شادی روح و روان حاتم طی

بخیل بوی خدا نشنود بیا حافظ
پیاله گیر و کرم ورز والضمان علی

بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم

شرح غزل 430 حافظ / به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می
شرح غزل ۴۳۰ حافظ / به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می

شرح غزل ۴۳۰ حافظ (شرح غزل به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می)

به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می
علاج کی کنمت آخرالدواء الکی

اگر با صوت و نوای بلبل و قمری شراب ننوشی، چگونه می توانم تو را درمان کنم؟ که گفته اند آخرین راه درمان همانا داغ کردن است.

آخرالدّواءالکیّ: ضرب المثل عربی است، یعنی: آخرین علاج و درمان داغ کردن است.

ذخیره‌ ای بنه از رنگ و بوی فصل بهار
که می‌ رسند ز پی رهزنان بهمن و دی

از رونق و زیبایی های فصل بهار برای خود اندوخته ای فراهم کن، زیرا که راهزنان زمستانی به سرعت از راه می رسند و رنگ و بوی بهار را به تاراج می برند.

رنگ و بو: شوکت و جلال

بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا

چو گل نقاب برافکند و مرغ زد هو هو
منه ز دست پیاله چه می‌ کنی هی هی

وقتی که گل نقاب خود را برافکند و شکوفا شد و مرغ شروع به نغمه سرایی کرد، تو نیز جام شراب را از دست نده و آن را ترک نکن. هوشیار و آگاه باش. مشغول چه کاری هستی؟

هو هو زدن: آواز برآوردن

هی هی: شبه جمله است که برای شگفتی به کار می رود.

شکوه سلطنت و حسن کی ثباتی داد
ز تخت جم سخنی مانده است و افسر کی

شکوه و جلال سلطنت و زیبایی تا کی می تواند پایدار و پابرجا بماند؟ از تاج و تخت جم و کی، تنها نامی و سخنی باقی مانده است.

افسر: تاج

شرح غزل ۴۳۰ حافظ (شرح غزل به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می)

خزینه داری میراث خوارگان کفر است
به قول مطرب و ساقی به فتوی دف و نی

به قول رامشگر و ساقی و به فتوای دف و نی، نگهداری از مال و ثروت برای وارثان عین کفر است.

خزینه داری: نگهبانی از گنج و ثروت

میراث خوارگان: وارثان

بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی

زمانه هیچ نبخشد که باز نستاند
مجو ز سفله مروت که شیئه لا شی

روزگار چیزی را که می دهد، روزی آن را بازپس می گیرد. پس تو نیز از دنیای پست و فرومایه انتظار بخشش و گذشت نداشته باش زیرا آنچه را که می بخشد، بسیار ناچیز و بی ارزش است.

سفله: پست و فرومایه

مروت: جوانمردی

شَیئُهُ لاشَی: چیزی را که می بخشد ناچیز و بی ارزش است، چیز او چیز نیست.

نوشته‌ اند بر ایوان جنه الماوی
که هر که عشوه دنیی خرید وای به وی

بر ایوان جنه المأوای نوشته اند: هرکس که فریب دنیای فانی را بخورد و خریدار نیرنگ آن باشد، وای به حال او.

جنه الماوی: بهشت

بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی

سخا نماند سخن طی کنم شراب کجاست
بده به شادی روح و روان حاتم طی

بخشش و جوانمردی از بین رفت. سخن در هم بپیچم و کوتاه کنم. شراب کجاست تا به شادی روح و روان حاتم طایی بنوشم و مست گردم؟

سخا: بخشش و سخاوت

بخیل بوی خدا نشنود بیا حافظ
پیاله گیر و کرم ورز والضمان علی

انسان خسیس و ممسک هرگز بهره ای از معرفت و رحمت خدا نمی برد پس ای حافظ بیا و جام باده بگیر و بنوش و به دیگران هم ببخش. ضمانت بخشش گناهت بر عهده من.

بخیل: خسیس

والضّمان علیّ: ضمانت آن به عهده من

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۴۳۰ حافظ / به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می

این جهان محل گذر است پس به نعمت‌ها و خوشی‌های موقتی‌اش دل مبند. بیهوده خود را برای آرزوهای ناممکن و بزرگ دچار دردسر و زحمت نکن. مال دنیا ارزش ندارد و بعد از مرگ از دستت خارج می‌شود، تو فقط برای وارثان زحمت بیهوده کشیده‌ای، حرص مزن، به آنچه که داری قناعت کن. آنچه خیر و صلاح تو در آن است، پیش می‌آید، به لطف خداوند توکل داشته باش. از افراد بخیل و سفله چیزی مخواه زیرا امیدی نیست که خواسته تو را اجابت کنند.

4 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

شعر اتفاقی شما

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x