جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 350 حافظ / به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم

شرح غزل ۳۵۰ حافظ / به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم

در این مطلب به غزل 350 حافظ با مطلع به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۳۵۰ حافظ (به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم) به همراه شرح

شرح غزل ۳۵۰ حافظ / به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم

به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
بهار توبه شکن می‌ رسد چه چاره کنم

سخن درست بگویم نمی‌ توانم دید
که می خورند حریفان و من نظاره کنم

چو غنچه با لب خندان به یاد مجلس شاه
پیاله گیرم و از شوق جامه پاره کنم

به دور لاله دماغ مرا علاج کنید
گر از میانه بزم طرب کناره کنم

ز روی دوست مرا چون گل مراد شکفت
حواله سر دشمن به سنگ خاره کنم

گدای میکده‌ ام لیک وقت مستی بین
که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم

مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی
چرا ملامت رند شرابخواره کنم

به تخت گل بنشانم بتی چو سلطانی
ز سنبل و سمنش ساز طوق و یاره کنم

ز باده خوردن پنهان ملول شد حافظ
به بانگ بربط و نی رازش آشکاره کنم

 

بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم

 

شرح غزل 350 حافظ / به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
شرح غزل ۳۵۰ حافظ / به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم

شرح غزل ۳۵۰ حافظ (شرح غزل به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم)

 

به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
بهار توبه شکن می‌ رسد چه چاره کنم

سحرگاه با خود گفتم که به قصد توبه استخاره ای کنم ولی چه چاره و تدبیری می توانم بکنم که بهار توبه شکن از راه می رسد و مانع از توبه کردنم می شود.

سخن درست بگویم نمی‌ توانم دید
که می خورند حریفان و من نظاره کنم

صادقانه و بی پروا سخن بگویم که نمی توانم ببینم که یاران باده نوش شراب می نوشند و من تماشا کنم و از آن محروم باشم.

 

بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا

 

 

چو غنچه با لب خندان به یاد مجلس شاه
پیاله گیرم و از شوق جامه پاره کنم

به یاد مجلس شاه مانند غنچه خندان و شادان ساغر شراب به دست می گیرم و از اشتیاق جامه خود را پاره می کنم و سرور و شادی سر می دهم.

به دور لاله دماغ مرا علاج کنید
گر از میانه بزم طرب کناره کنم

اگر در فصل روییدن گل لاله و رسیدن فصل بهار از مجلس عیش و نوش و شادی دوری کنم، مغز من را معالجه کنید.

دماغ: مغز، خاطر، اندیشه

ز روی دوست مرا چون گل مراد شکفت
حواله سر دشمن به سنگ خاره کنم

وقتی با دیدن چهره زیبای یار گل مرادم شکفته شد و به آرزویم رسیدم، سر دشمن را به سنگ خارا حواله خواهم کرد که مانع دیدار من و دوست بود.

سنگ خاره: نوعی سنگ سخت و سیاه که مظهر سرسختی است.

حواله کردن: واگذار کردن، سپردن

 

بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی

 

 

گدای میکده‌ ام لیک وقت مستی بین
که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم

گدا و نیازمند در میخانه ام ولی هنگام مستی و بی خویشی بیا و من را ببین که چگونه به آسمان بی اعتنا هستم و بر ستاره فرمان می رانم.

مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی
چرا ملامت رند شرابخواره کنم

من که راه و رسم پرهیز از لقمه حرام را نمی دانم و از آن نمی گذرم، پس چگونه می توانم رند شرابخواره را سرزنش کنم؟

 

بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی

 

 

به تخت گل بنشانم بتی چو سلطانی
ز سنبل و سمنش ساز طوق و یاره کنم

معشوق زیبارویی را چون پادشاه بر روی تختی از گل می نشانم و از سنبل و سمن برایش گردنبند و دستبند مهیا می کنم.

ساز کردن: کنایه از مهیا کردن

طوق: گردنبند

یاره: دستبند

ز باده خوردن پنهان ملول شد حافظ
به بانگ بربط و نی رازش آشکاره کنم

حافظ از شراب نوشی پنهانی دلتنگ و آزرده خاطر شد. اکنون با نوای بربط و نی رازش را فاش می سازم.

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۳۵۰ حافظ / به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم

به دفعات زیاد تصمیم گرفته‌ای که دست از کاری برداری و راه و روش جدیدی در پیش بگیری اما عزم و اراده قوی با تو همراه نبوده تا تصمیمت را عملی کنی. بخشی از مشکل نیز متوجه دوستانت است که آنها را الگوی خود قرار می‌دهی. آرزوهای دور و درازی را که در سر پرورانده‌ای کنار بگذار و کمی عاقلانه بیندیش. در زندگی میانه‌رو باش تا دچار مشکل و سختی نشوی. حس اعتماد به نفس یکی از چیزهاییست که تو در زندگی به آن نیاز داری، پس شجاع باش و بر اثر ناملایمات زندگی، خود را نباز. با شخصی که مورد اطمینانت باشد سخن بگو و با او مشورت کن.

3.7 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
جلال احمدی
29 روز قبل

امشب بعد از یک ماه از کمپ ترک اعتیا اومدم خونه و مواد مصرفی رو لای کتاب حافظ گذاشته بودم و وسوسه مصرف مواد اذیتم میکرد و دوست نداشتم بعد اینهمه خماری کشیدن باز مصرف کنم، یکدفعه چشمم به شعر همان صفحه افتاد و شعرو خوندم و معنی اونو تو اینترنت زدم و واقعا تعجب کردم که موبه‌مو به شرایط من اشاره میکنه، و تصمیم دارم به توصیه های حضرت حافظ عمل کنم تا ابنبار موفق بشم…
و مطمئنم که خداوند این شعر اتفاقی جلو نگاهم انداخته که اینگونه بواسطه حضرت حافظ پیام خداوند را بگیرم… خدایا شکرت…

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x