درباره گلستان سعدی شاهکار نثر فارسی
همراهان ارجمند و همیشگی مجله اینترنتی تحلیلک، در راستای پرداختن به گنجینههای ادب فارسی به سراغ گلستان سعدی رفتهایم و علاوه بر معنی دقیق و کامل حکایتها، برای هر کدام از آنها تصویرسازی ویژهای داشته و تلاش کردهایم تا به وجوه مختلف این شاهکار نثر فارسی بپردازیم. با ما همراه باشید…
سعدی شیرازی شاعر و نویسنده بزرگ ایران که یکی از ارکان زبان و ادبیات فارسی به حساب میآید، اثر مشهور خود گلستان را در سال ۶۵۶ ه.ق تصنیف کرد و خیلی زود آوازه این کتاب در تمام آفاق پیچید و قرنهاست که در سراسر قلمرو زبان فارسی و همچنین بسیاری از کشورهای اسلامی و غیره آن را به عنوان واحد درسی مطالعه و بررسی میکنند.
سعدی در روزهایی که در بیرون از فارس میزیست گذشته از شام و لبنان، با بسیاری از بلاد عرب که جولانگاه سالهای جهانگردی و خانه بهدوشی او بود، ارتباط و آشنایی داشت. در بغداد روزگار جوانی یک چند در مدرسه نظامیه درس خوانده بود و از مجالس ذوق و سماع آن شهر بهرهها جسته بود. صحبت شهابالدین سهروردی که در آن زمان شیخ بزرگ صوفیه و محرم و معتمد خلیفه و سلاطین عصر بود را دریافته بود و از ابوالفرج ابن جوزی شیخ و فقیه سختگیر که محتسب بغداد بود نیز ارشادها گرفته بود. با کاروان حج مکرر پیاده راه پیموده بود و از دزدان و شقاوتهای آنها حکایتهای هولناک شنیده بود. در بغداد عشقها ورزیده بود و در بصره و کوفه روزگاری بسر آورده بود. در حلب گرفتار یک زن بدخوی و بهانهجوی عرب شده بود و در صنعا طفل خردسالی را از دست داده بود. از بلخ به بامیان گذر کرده بود و حتی به جامع کاشغر نیز درآمده بود. از سومنات هند خاطرهها داشت و اگر همه این سفرها نیز واقعی نبود، باری سعدی سفر بسیار کرده بود.
دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب با «کاروان حله» مینویسد: «گلستان سعدی برای خودش دنیایی است یا دست کم تصویری درست و زنده از دنیاست. سعدی درین کتاب انسان را، با دنیای او و با همه معایب و محاسن و با تمام تضادها و تناقض هایی که در وجود او هست تصویر می کند.» (با کاروان حله، عبدالحسین زرین کوب، ص ۲۰۵)
یکی از نکات بارز گلستان سعدی که بسیار جلب توجه میکند تجربههای فراوان و متنوع سعدی در زندگانی است. با دقت نظر در گلستان سعدی متوجه میشویم که با یک مرد دنیا دیده و پخته طرف هستیم که با طبقات مختلف از پادشاهان تا عامه مردم حشر و نشر داشته است.
در بخش ابتدایی -استاد سخن- گلستان سعدی به تصحیح و توضیح دکتر غلامحسین یوسفی آمده است: «یکی از جلوه های ادراک قوی و آزمونهای سعدی در زندگی، مردم شناسی اوست و معرفت وی به روحیات افراد بشر که بصور گوناگون در گلستان به نظر می رسد. در حکایات گلستان از موارد نقص و عیب یا استعداد نیکویی انسان بسیار سخن می رود. همه جا دیده واقع بین سعدی است که حقایق تلخ و شیرین را می بیند و ما را با آنها آشنا می کند.» (گلستان سعدی، غلامحسین یوسفی، ص ۲۵)
حشر و نشر سعدی با اشخاص مختلف و متنوع و تامل در رفتار و خلقیات آنها باعث شده تا در گلستان از طبقات مختلف مردم سخن به میان آید. نه تنها دو باب گلستان به «سیرت پادشاهان» و «اخلاق درویشان» اختصاص دارد بلکه در خلال حکایات و روایاتی که در کتاب آمده است تصویری از زندگانی مردم گوناگون به وضوح دیده میشود. درست همین جاست که میتوان این برداشت را داشت که شاید یکی از جهات محبوبیت گلستان سعدی همین جامعیت و جهان شمولی آن باشد که به عموم اشخاص و طبقات پرداخته و از آنها سخن گفته است.
همچنین گلستان سعدی از نظر مطالعات اجتماعی نیز بسیار قابل توجه است.
یکی دیگر از ویژگیها و مشخصههای گلستان سعدی این است که در گلستان مخاطب نه فقط با دنیایی خیال آمیز و نگارین و دور از دسترس برخی از نویسندهها بلکه با دنیایی محسوس و واقعی سروکار دارد. درست به همین دلیل است که مخاطب با واقعیتهای گوناگون تلخ و شیرین و مطلوب و نامطبوع مواجه میشود.
غلامحسین یوسفی در بخش دیگری از بخش استاد سخن کتاب گلستان سعدی مینویسد: «اگر گفته شود اوضاع اجتماعی عصر سعدی در گلستان متجلی است و این یکی از امتیازات بارز این کتاب است، سخنی نادرست نیست. از خلال این خاطرات و حکایات که سعدی بقلم آورده خوب می توان به مسائلی مهم و باریک پی برد درباره اوضاع حکومت، رفتار عمّال دیوان، احوال و افکار و روحیّات و معتقدات مردم، رسوم جامعه و طرز تفکر طبقات مختلف در آن عهد.» (گلستان سعدی، غلامحسین یوسفی، ص ۳۳)
مجتبی مینوی نیز در پانزده گفتار -چاپ دوم- که در سال ۱۳۴۶ توسط دانشگاه تهران چاپ شده است میگوید: نقل است که شکسپیر در زبان انگلیسی و مردم انگلیسی زبان چنان نفوذ کرده است که بیش از چهارصد و پنجاه جمله او در بیان عموم مردم راه جسته و مثل شده و قریب به دوهزار عبارت و شعر وی در ذهن مردم تربیت شده جای گرفته است. سعدی نیز در زبان فارسی نظیر چنین شأنی دارد و با نگاهی میتوان متوجه شد که بیش از چهارصد جمله و بیت از سعدی در زبان فارسی حکم مثل پیدا کرده است.
قطعات زیبا در گلستان سعدی بحدّی فراوان است که برای ارایه شواهد باید اکثر کتاب را نقل کرد. در همان ابتدای گلستان میخوانیم: «هر نَفَسی که فرو میرود مُمِدِّ حیات است و چون بر میآید مُفرَّحَ ذات. پس در هر نَفَسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب.»
یا در جایی دیگر از گلستان سعدی دزدی در لباس درویشان دُرجی میدزدد و سعدی فرار او پیش از صبحدم را چنین بیان کرده است: «تا روز روشن شد آن تاریک مبلغی راه رفته بود.»
در بخشی دیگر دختری به شوی فرتوت از قول قابلهاش میگوید: «زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند بِه که پیری.»
همانطور که گفته شد برای ارایه شاهد از این هنر سعدی میتوان بخشهای زیادی از گلستان را نقل کرد.
دکتر عبدالحسین زرین کوب درباره تفاوت سعدی با ملامتگران نیز مینویسد: «تفاوت سعدی با ملامتگران و ریاکاران و دروغگویان اینست که سخنش مثل «شکر پوست کنده» است. نه رویی دارد و نه ریایی اگر لذت گرم گناه عشق را بجان می خرد دیگر گناه سرد بی لذت دروغ و ریا را مرتکب نمی شود. راست و بی پرده اقرار می کند که زیبایی در هرجا و هر کس باشد قوت پرهیزش را می شکند و دلش را بشور و هیجان میآورد. همین ذوق سرشار و دل عاشق پیشه است که او را با همه کائنات مربوط میکند و با کبک و غوک و ابر و نسیم همدرد و همراز می نماید. باید دلی چنین عاشق پیشه و زیباپسند باشد تا مثل او هر پستی و گناه و هر سستی و ضعف را ببخشاید و تحمل کند. نه از قاضی همدان و شاهدبازی او اظهار نفرت کند و نه از ترشرویی زاهد بی ذوق و گرانجانی او برنجد و بهم برآید. دلی مانند دل اوست که در همه جا و با همه چیز همدرد و هماهنگ می شود و دنیا را چنانکه هست می شناسد و از آن تمتع می برد. با این همه برای دل او نیز چیزی هست که از آن نفرت داشته باشد و تحمل آن را نکند: خودفروشی و ریاکاری که دنیای زیبای رنگارنگ را در نظر انسان واقعی تیره و سیاه میکند.
این است دنیایی که در گلستان توصیف میشود. دنیایی که سعدی خود در آن زیسته است و با یک حرکت قلم عالی ترین و درست ترین تصویر آن را بر روی این «تابلو» که گلستان نام دارد جاودانگی بخشیده است.» (با کاروان حله، عبدالحسین زرین کوب، ص ۲۰۸ و ۲۰۹)
گلستان سعدی چند باب دارد؟
گلستان سعدی علاوه بر دیباچه و خاتمه الکتاب از هشت باب تشکیل شده است.
سبک نوشتاری گلستان سعدی
درباره نویسندگی و سبک نوشتاری گلستان سعدی نیز باید گفت که این کتاب از لحاظ نویسندگی اثری ممتاز و بسیار قابل توجه است. بهخصوص که تا قرنها بعد توانست گروه کثیری از اهل قلم را تحت تاثیر اسلوب خود قرار دهد. در حقیقت هنر بزرگ سعدی این است که نثر فارسی را از چنگ تکلف و تصنع و آرایشگریهای زننده و کلمات و ترکیبات دور از ذهن و فضلفروشی نجات داد.
در گلستان سعدی جناب شیخ اجل با عرضه داشتن سبک خاص خود در نویسندگی از یک طرف بر شیوه نویسندگان آن عصر قلم انتقاد کشیده و از طرف دیگر نوآوری به خرج داده که به موفقیت اعجاب انگیزی منجر شده است.
منظرهها و اشخاص در گلستان سعدی چنان تمام و کمال توصیف شدهاند که مخاطب آنها را در برابر خود میبیند و مییابد. این تصویرگری دقیق تنها درباره محسوسات نیست بلکه خلقیات و احوال درونی افراد را نیز با دقت و به خوبی ترسیم کرده است. این توصیفهای گلستان سعدی چنان است که خواننده مناظر گوناگون و ریخت و لباس و قیافه مردمان و طرز رفتار و گفتار آنها را مجسم میکند و حتی از این فراتر رفته و میتواند خود را نیز در دل داستان بیابد.
نثر گلستان سعدی
نثر موزون یا مسجع دو نوع دارد: نثر موزون مرسل و نثر موزون فنی.
نثر موزون مرسل را در آثار خواجه عبدالله و میبدی در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم دیدیم و نثر موزون فنی در مقامات حمیدی دیده میشود. در قرن هفتم دو شیوه نثر موزون با هم درآمیخته شد که این آمیزش در گلستان سعدی به نقطه اوج رسیده است.
دکتر سیروس شمیسا در کتاب سبک شناسی نثر در ذیل گلستان سعدی مینویسد: «گلستان اوج آمیزش دو سبک نثر موزون خواجه عبدالله و قاضی حمیدالدین است. گویی شیخ با تتبع در آثار ادبی پیش از خود دریافته بود که این دو شیوه ابتر مانده است و جای آن دارد که کسی آن ها را ادامه دهد. از طرف دیگر سعدی (متوفی در ۶۹۱ ه) شاعر بود و به صورت طبیعی به وزن تمایل داشت و از این رو بسیاری از عبارات گلستان (با اندک تغییری) وزن عروضی دارد. از طرفی تمایلات صوفیانه او، او را به شیوه مجلس گویی و عبارات موزون مشایخ قدیم متوجه کرده بود و از سوی دیگر اقامت طولانی او در کشورهای عربی زبان و تحصیل در مدرسه نظامیه بغداد او را علاقه مند به ادبیات عرب و مقامات ساخته بود.» (سبک شناسی نثر، سیروس شمیسا، ص ۱۵۵)
ملک الشعرای بهار نیز در جلد سوم کتاب سبک شناسی خود درباره گلستان سعدی مینویسد: «اگر کسی در حکایات گلستان از نظر عروض دقت کند سطری نیست که مصراعی تمام یا ناتمام در آن نبیند و هیچ نثری در عرب و عجم این صفت ندارد و این هنر خود خاص سعدی است.» (سبک شناسی، ملک الشعرای بهار، ج ۳، ص ۱۳۳)
استاد بهار در ادامه مینویسد: «آشنایان به رموز سبک شناسی می دانند در قرنی که سعدی در آن می زیسته چه لغات غریب از عربی و مغولی وارد زبان فارسی شده بود، همان لغاتی که خود سعدی نیز در مجالس پنجگانه آغاز کتابش از آوردن آن ها خودداری نکرده است، ولی در گلستان یکی از آن الفاظ و ترکیبات به کار برده نشده و از لغات مغولی نیز که سرتاسر تاریخ وصاف و سایر تواریخ آن عصر مملو از آن است، جز یکی دو لفظ که گویا فارسی نداشته است چون «الاغ» که گوید «بسان اسب الاغ است مردم سفری» دیگر چیزی نیاورده است و نیز از الفاظ دشخوار تازی یا فارسی یکی هم برای دفع عین الکمال به کار نبرده است.» (همان، ص ۱۳۳)