جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 239 حافظ / رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید

شرح غزل ۲۳۹ حافظ / رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید

در این مطلب به غزل 239 حافظ با مطلع رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۲۳۹ حافظ (رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید) به همراه شرح

شرح غزل ۲۳۹ حافظ / رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید

رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید

صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید

ز میوه‌ های بهشتی چه ذوق دریابد
هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزید

مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید

ز روی ساقی مه وش گلی بچین امروز
که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید

چنان کرشمه ساقی دلم ز دست ببرد
که با کسی دگرم نیست برگ گفت و شنید

من این مرقع رنگین چو گل بخواهم سوخت
که پیر باده فروشش به جرعه‌ ای نخرید

بهار می‌ گذرد دادگسترا دریاب
که رفت موسم و حافظ هنوز می‌ نچشید

بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم

شرح غزل 239 حافظ / رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
شرح غزل ۲۳۹ حافظ / رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید

شرح غزل ۲۳۹ حافظ (شرح غزل رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید)

رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید

مژده رسید که فصل بهار آمد و سبزه و گل رویید. اگر مقرری برسد آن را برای خرید گل و شراب صرف خواهم کرد.

وظیفه: مقرری، مستمری

نبید: شراب

صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید

بیت را به دو گونه می توان معنی کرد:

۱. فصل بهار فرا رسید و پرندگان به نغمه سرایی پرداختند. جام شراب کجاست؟ از بلبل فغان و زاری برخاست وقتی که نقاب و روبند معشوق خود را به کنار زد.

۲. پرندگان فریاد زدند که جام شراب کجاست؟ بلبل به فغان آمد که چه کسی نقاب معشوق او را کشید و به کنار زد؟

صفیر: بانگ و آواز

بط شراب: جام شراب

بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا

ز میوه‌ های بهشتی چه ذوق دریابد
هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزید

بهشت و میوه های آن تنها نصیب کسی می شود که سیب زنخدان زیبای معشوق را گزیده باشد و کسی که این را نچشیده است از میوه های بهشتی چه لذتی خواهد برد؟

زنخدان: چانه

مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید

از غم و غصه شکوه نکن زیرا در طریق عشق و طلب هر کس که رنج و زحمتی نکشد به آسایش دست نمی یابد.

ز روی ساقی مه وش گلی بچین امروز
که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید

اکنون که در گرداگرد باغ، گل بنفشه هم چون خط سبز معشوق روییده است از چهره ساقی زیبا گلی بچین و بوسه ای طلب کن.

بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی

چنان کرشمه ساقی دلم ز دست ببرد
که با کسی دگرم نیست برگ گفت و شنید

آن چنان ناز و عشوه ساقی دل مرا برد که با هیچ کس دیگر میل و آرزوی هم سخن شدن را ندارم.

برگ: میل و آرزو

من این مرقع رنگین چو گل بخواهم سوخت
که پیر باده فروشش به جرعه‌ ای نخرید

من این خرقه پاره پاره را که همانند گل بر اثر شراب سرخ و رنگین شده است، در آتش خواهم سوزاند زیرا پیر میکده آن را در عوض یک جرعه شراب از من به گرو بر نمی دارد.

مرقع: رقعه ها و پاره های به هم دوخته شده

بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی

بهار می‌ گذرد دادگسترا دریاب
که رفت موسم و حافظ هنوز می‌ نچشید

ای پادشاه عادل و دادگستر بهار در حال سپری شدن است. ما را دریاب که زمان گذشت و حافظ هنوز شراب ننوشیده و کامی برنگرفته است.

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۲۳۹ حافظ / رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید

تو اکنون در بهار زندگی خودت هستی و باید قدر این لحظات را بدانی. نگرانی را به دل راه مده که بعد از رنج و سختی نوبت آسایش و راحتی است. به زودی به مقصود خود خواهی رسید. قدر لحظه لحظه‌های زندگی را بدان و دم را غنیمت بشمار تا در آینده نادم و پشیمان نشوی. سعی و کوشش را رها نکن که آدمی هرچه دارد، از تلاش کردن است و نتیجه تنبلی چیزی بجز حسرت نیست. دعا و درخواست از درگاه خداوند را فراموش نکن که هرچه هست در ید قدرت اوست.

4.3 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x