مجله اینترنتی تحلیلک

پنجشنبه/ 6 اردیبهشت / 1403
Search
Close this search box.

شرح غزل ۵۲ حافظ / روزگاریست که سودای بتان دین من است

در این مطلب به غزل 52 حافظ با مطلع روزگاریست که سودای بتان دین من است پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر و فایل صوتی آن پرداخته ایم.

غزل ۵۲ حافظ (روزگاریست که سودای بتان دین من است) به همراه شرح

شرح غزل ۵۲ حافظ / روزگاریست که سودای بتان دین من است

 

روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار نشاط دل غمگین من است

دیدن روی تو را دیده جان بین باید
وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است

یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است

تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است

واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش
زان که منزلگه سلطان دل مسکین من است

یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است

حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است

غزل شماره ۵۲ پوستر

شرح غزل ۵۲ حافظ (شرح غزل روزگاریست که سودای بتان دین من است)

 

روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار نشاط دل غمگین من است

مدت زیادی است که عشق به زیبارویان آیین و روش من شده است و غم این عشق سبب شادی و نشاط دل من می شود.

دکتر دینانی می گوید:

«سودای بتان کنایه از عشق است؛ یعنی دین من دین محبت است و عشق. منهای محبت و بدون عشق دینی را می شناسم.»

دیدن روی تو را دیده جان بین باید
وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است

برای دیدن چهره زیبای تو چشم حقیقت بین لازم است و این در مقام چشم جهان بین و مادی من نیست.

دکتر دینانی می گوید:

«اصولا جان دیدنی نیست. آثار جان را می توان دید اما خود جان را نمی توان با چشم سر دید. دیدن جان، چشم جان بین می خواهد. چشم جان بین، چشم متصل به باطن است که در ورایش عشق است و معرفت و آگاهی.»

 

شرح غزل ۵۲ حافظ (شرح غزل روزگاریست که سودای بتان دین من است)

 

یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است

ای معشوق یار من باش تا بر اثر همنشینی ماه روی تو با اشک چون پروین من، آسمان و زمین آراسته و روشن شود.

زیب: زیور و زینت

دهر: روزگار

تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است

از آن زمان که عشق تو طبع من را لطیف کرد و من در غزل سرایی و سخنوری گویا شدم، مدح و تحسین من، ورد زبان مردم گشت.

تا: از آن زمانی که

دکتر دینانی می گوید:

«حرف حافظ این است که اگر عشق تو را نداشتم قادر نبودم چنین سخن بگویم. حافظ سخن گفتن را از مدرسه و کتاب خواندن و حفظ کردن نیاموخته بلکه از عشق و معشوق خودش به آن رسیده است.»

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است

خدا سعادت و نیک بختی فقرا ا به من عطا کن که این عنایت و بخشش تو سبب توانگری و شکوه من می شود.

واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش
زان که منزلگه سلطان دل مسکین من است

به واعظی که به آشنایی با شحنه ما نازد بگو که دیگر به من فخر نفروش که دل بینوای من جایگاه پادشاه است.

در حدیث قدسی آمده است که «من در زمین و آسمان نمی گنجم، ولی در قلب بنده مومن خود می گنجم.»

شحنه: داروغه

یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است

خدایا آن معشوق زیبای من که مانند کعبه آمال و مقصود است و در راه رسیدن به عشقش خارهای مغیلان در نظرم مانند گل و نسرین لطیف هستند، به چه کسی نظر دارد و روی خود را به که نشان می دهد؟

مغیلان: نوعی درختچه پر خار

حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است

ای حافظ دیگر از عظمت و جلال خسرو پرویز سخن نگو و از داستانش یاد نکن زیرا که او با همه شکوه و حشمت خود لبش گدا و جرعه نوش محبوب دلربا و شیرین حرکات من است.

 

فایل صوتی غزل ۵۲ حافظ / روزگاریست که سودای بتان دین من است

 

دانلود فایل صوتی غزل روزگاریست که سودای بتان دین من است

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه، شاخ نبات حافظ و حافظ معنوی نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

حافظ معنوی؛ غزلیات حافظ شیرازی به روایت دکتر دینانی است.

تعبیر فال شرح غزل ۵۲ حافظ / روزگاریست که سودای بتان دین من است

به نظر می‌رسد که به شدت خسته شده‌ای. صبر و بردباری تو تمام شده و بسیار کلافه‌ای. شاید این حالات باعث دل شکستگی تو نیز گردد. مراقب باش در این شرایط دیگران را نرنجانی. برای رسیدن به مقصود و هدفی که داری تلاش، کوشش و فداکاری لازم است. فقر و بی‌پولی تو را تحت فشار قرار داده است. مراد دل تو همان ثروت است که برای رسیدن به آن دست به هر کاری می‌زنی. نگران نباش روزی خواهد رسید که همه از دیدن تو در موقعیت مالی جدید انگشت به دهان می‌مانند. پس با تلاش روز افزون، به خداوند متعال تکیه داشته باش و امید خود را از دست مده.

3.8 4 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

شعر اتفاقی شما

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x