مجله اینترنتی تحلیلک

جمعه/ 10 فروردین / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 235 حافظ / زهی خجسته زمانی که یار باز آید

شرح غزل ۲۳۵ حافظ / زهی خجسته زمانی که یار باز آید

در این مطلب به غزل 235 حافظ با مطلع زهی خجسته زمانی که یار باز آید پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۲۳۵ حافظ (زهی خجسته زمانی که یار باز آید) به همراه شرح

شرح غزل ۲۳۵ حافظ / زهی خجسته زمانی که یار باز آید

زهی خجسته زمانی که یار باز آید
به کام غمزدگان غمگسار باز آید

به پیش خیل خیالش کشیدم ابلق چشم
بدان امید که آن شهسوار باز آید

اگر نه در خم چوگان او رود سر من
ز سر نگویم و سر خود چه کار باز آید

مقیم بر سر راهش نشسته‌ ام چون گرد
بدان هوس که بدین رهگذار باز آید

دلی که با سر زلفین او قراری داد
گمان مبر که بدان دل قرار باز آید

چه جورها که کشیدند بلبلان از دی
به بوی آن که دگر نوبهار باز آید

ز نقش بند قضا هست امید آن حافظ
که همچو سرو به دستم نگار باز آید

بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم

شرح غزل 235 حافظ / زهی خجسته زمانی که یار باز آید
شرح غزل ۲۳۵ حافظ / زهی خجسته زمانی که یار باز آید

شرح غزل ۲۳۵ حافظ (شرح غزل زهی خجسته زمانی که یار باز آید)

زهی خجسته زمانی که یار باز آید
به کام غمزدگان غمگسار باز آید

خوشا وقت خجسته و مبارکی که یار غمخوار و مهربان از سفر بازگردد و آرزوی غمگینان را برآورده سازد.

زهی: خوشا، مبارک

بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا

به پیش خیل خیالش کشیدم ابلق چشم
بدان امید که آن شهسوار باز آید

سپیدی و سیاهی چشمانم را چون اسب ابلقی به پیش سپاه خیال او به انتظار نگاه داشتم، به این امید که آن شه سوار از سفر بازگردد.

خیل: گروه، سپاهیان

ابلق: اسب سیاه و سفید

اگر نه در خم چوگان او رود سر من
ز سر نگویم و سر خود چه کار باز آید

اگر سر من مانند گوی در خم و گردی چوگان او نرود و اسیر نشود دیگر از سر سخن نمی گویم و این به چه درد من خواهد خورد؟

مقیم بر سر راهش نشسته‌ ام چون گرد
بدان هوس که بدین رهگذار باز آید

پیوسته در آرزوی دیدار دوست مانند گرد و غباری بر سر راهش نشسته ام و چشم به راه او هستم تا بار دیگر از این گذرگاه بگذرد.

بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی

دلی که با سر زلفین او قراری داد
گمان مبر که بدان دل قرار باز آید

دلی که با سر زلف او عهد و پیمان عشق بست و در دام حلقه زلفش گرفتار شد دیگر گمان نکن که هرگز آرام و قرار داشته باشد.

چه جورها که کشیدند بلبلان از دی
به بوی آن که دگر نوبهار باز آید

بلبلان از جور و ستم دی ماه چه رنج ها کشیدند به امید آنکه بار دیگر نوبهار بیاید.

بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی

ز نقش بند قضا هست امید آن حافظ
که همچو سرو به دستم نگار باز آید

ای حافظ از نقاش قضا و قدر امید دارم که نگار من را هم چون نقش سروی که بر دست می کشند به دست من برساند.

نقش بند: نقاش، آرایشگر

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۲۳۵ حافظ / زهی خجسته زمانی که یار باز آید

مدت‌هاست در انتظار لحظه‌ای هستی که کسی را ببینی یا به چیزی دست یابی و برای رسیدن به آن لحظه همه کوشش خودت را انجام دادی، تا جایی که انتظار کشیدن تو را خسته کرده است. ناامید و نگران نباش چرا که هرچه با خلوص نیت انجام داده‌ای پیش خدا محفوظ است و با کمک قضا و قدر الهی به مقصودت خواهی رسی. بلا و مصیبت‌های رسیده را تحمل کن. در کوره حوادث، خود را آبدیده کن و تجربه بیندوز تا لذت بیشتری از پیروزی ببری. زمستان می‌رود و بهار می‌آید. دست سرنوشت تقدیر تو را خوب رقم زده است و آنچه از دستت رفته، به زودی به تو بازخواهد گشت.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

شعر اتفاقی شما

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x