مجله اینترنتی تحلیلک

شنبه/ 1 اردیبهشت / 1403
Search
Close this search box.

شرح غزل ۱۲۵ حافظ / شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد

در این مطلب به غزل 125 حافظ با مطلع شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۱۲۵ حافظ (شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد) به همراه شرح

شرح غزل ۱۲۵ حافظ / شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد

شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که آنی دارد

شیوه حور و پری گر چه لطیف است ولی
خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد

چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب
که به امید تو خوش آب روانی دارد

گوی خوبی که برد از تو که خورشید آن جا
نه سواریست که در دست عنانی دارد

دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخن عشق نشانی دارد

خم ابروی تو در صنعت تیراندازی
برده از دست هر آن کس که کمانی دارد

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد

با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد

مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای
هر بهاری که به دنباله خزانی دارد

مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش
کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد

غزل شماره ۱۲۵ پوستر

شرح غزل ۱۲۵ حافظ (غزل شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد)

شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که آنی دارد

معشوق آن کسی نیست که کمری باریک و مویی زیبا دارد. بنده چهره زیبای آن یاری باش که دارای جاذبه معنوی و روحانی است.

میان: کمر

طلعت: چهره و صورت

بنده کسی بودن: کنایه از عاشق و هوادار کسی بودن

آن: از اصطلاحات صوفیه است که در تعریفش گفته اند: حالت و کیفیتی است نگفتنی ولی دریافتنی، زیبایی درونی و باطنی که قابل وصف نیست و نیز جاذبه معنوی که در آن نکته های ظریفی است که با اسباب ظاهری و صوری مانند لب لعل و خط زنگاری ارتباطی ندارد.

شیوه حور و پری گر چه لطیف است ولی
خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد

روش زیبارویان بهشتی اگرچه لطیف و دلپذیر است ولی لطافت و زیبایی آن است که فلانی دارد.

فلانی: ضمیر مبهم، در اینجا کنایه از همان شاهد در بیت اول است.

چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب
که به امید تو خوش آب روانی دارد

ای معشوق زیبا و خندان، اشک من را که چون چشمه ای از چشمم می جوشد، دریاب؛ زیرا در آرزوی اینکه تو نزد من بیایی و به اندوهم پایان دهی، سیل اشک از دیده روان کرده است.

گوی خوبی که برد از تو که خورشید آن جا
نه سواریست که در دست عنانی دارد

آنجا که خورشید عنان و اختیار خود را از دست داده است دیگر چه کسی می تواند گوی حسن و زیبایی را از تو ببرد؟

دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخن عشق نشانی دارد

از زمانی که شعر من را پسندیدی و مورد قبول تو قرار گرفت، سخنم دلنشین گشت و مطبوع دل ها شد. آری سخنی که از عشق باشد، نشانی دارد که سبب آرامش خاطر می شود.

خم ابروی تو در صنعت تیراندازی
برده از دست هر آن کس که کمانی دارد

ابروی کمانی تو در هنر تیراندازی چنان ماهر است که کمان از دست همه کمان داران گرفته و آنان را عاجز و ناتوان کرده است.

صنعت تیراندازی: کنایه از غمزه و ناز و کرشمه

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد

در طریقت عشق به یقین کسی محرم و آشنای اسرار نشد و پی به راز معشوق نبرد و هر کسی مطابق اندیشه خود از او تصوری دارد.

دکتر دینانی می گوید:

«درست است که به عشاق این راه حقایقی گفته می شود اما هر کسی به اندازه فهم خودش می فهمد. کسی وجود ندارد که راز حقیقی عشق را کشف کرده باشد. عشاق راه حقیقت سخنانی گفته اند و می گویند اما به اندازه فهم خودشان. واقعیت عشق حقیقی برای کسی آشکار نیست.»

با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد

با رندان و مستان حق که اهل کرامات هستند از کرامات دم نزن و لاف برابری نکن زیرا هر سخن زمانی و هر نکته مکانی دارد و خرابات جای لاف و گزاف نیست.

مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای
هر بهاری که به دنباله خزانی دارد

همچنان که مرغ زیرک در چمن آن بهاری که در پی آن خزان است، آشیانه نمی سازد، انسان دانا و هوشیار نیز دل به آنچه که ناپایدار و فانی است، نمی بندد و دل بسته آن نمی گردد.

مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش
کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد

به مدعی لاف زن بگو که بیهوده به حافظ تکبر و تفاخر مکن که قلم ما نیز زبان و بیانی دارد.

کلک: قلم

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه، شاخ نبات حافظ و حافظ معنوی نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

حافظ معنوی؛ غزلیات حافظ شیرازی به روایت دکتر دینانی است.

تعبیر فال شرح غزل ۱۲۵ حافظ / شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد

دنیا محل گذر است و آنچه که پایدار نیست شایستگی دل بستن به آن را ندارد. در بهار باید فکر خزان را کرد. ظواهر زیبا بسیار گول‌زننده هستند و تو نباید فریب آن‌ها را بخوری. در انتخاب یار و همراه دقت کردن لازم است. در زندگی بجای رفتن دنبال صورت زیبا، به دنبال سیرت نیکو باش. با هرکسی مشورت مکن و فقط راز دلت را به افراد قابل اطمینان بگو. غرور بی‌جای خودت را کنار بگذار و به پند و اندرز دوستان واقعی‌ات گوش بده.

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
زهرا
2 سال قبل

سلام به شما و خدا قوت
زیبا و جامع بود
موفق و پاینده باشید

محمد بامشکی
9 ماه قبل

بادرودو تشکر از زحماتی که در زمینه اطلاع رسانی و آموزش دارید
در بیت چهارم مصرع دوم بنا به تعببری به اینگونه هم قرائت شده
نی سواری ست که در دست عنانی دارد
به این معنا که در مقابل سوار قابلی که گوی خوبی را ربوده تشبیه کرده خورشید را به کودکی که نی سواری میکند و بخیال خود اسب را در عنان گرفته و می تازد در حالیکه فقط بر تکه چوب یا نی سوار است که در قدیم بازی مورد علاقه کودکان در کوچه و بازار همین نی سواری بود

شعر اتفاقی شما

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x