جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 221 حافظ / چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود

شرح غزل ۲۲۱ حافظ / چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود

در این مطلب به غزل 221 حافظ با مطلع چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۲۲۱ حافظ (چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود) به همراه شرح

شرح غزل ۲۲۱ حافظ / چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود

چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
ور آشتی طلبم با سر عتاب رود

چو ماه نو ره بیچارگان نظاره
زند به گوشه ابرو و در نقاب رود

شب شراب خرابم کند به بیداری
وگر به روز شکایت کنم به خواب رود

طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل
بیفتد آن که در این راه با شتاب رود

گدایی در جانان به سلطنت مفروش
کسی ز سایه این در به آفتاب رود

سواد نامه موی سیاه چون طی شد
بیاض کم نشود گر صد انتخاب رود

حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر
کلاه داریش اندر سر شراب رود

حجاب راه تویی حافظ از میان برخیز
خوشا کسی که در این راه بی‌ حجاب رود

بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم

شرح غزل 221 حافظ / چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
شرح غزل ۲۲۱ حافظ / چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود

شرح غزل ۲۲۱ حافظ (شرح غزل چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود)

چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
ور آشتی طلبم با سر عتاب رود

وقتی بر زلف زیبا و تابدارش دست می زنم خشمگین می شود و قهر می کند و هنگامی که از در صلح و آشتی در می آیم، به ملامت و سرزنش می پردازد.

عتاب: خشم، سرزنش

چو ماه نو ره بیچارگان نظاره
زند به گوشه ابرو و در نقاب رود

معشوق زیبای ماه رو با هلال ابروی خود راه عاشقان بیچاره ای را که غرق تماشای اویند می زند و اسیر خود می کند و به ناگاه می رود و خود را پنهان می سازد.

نظاره: بیننده، تماشاگر

بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا

شب شراب خرابم کند به بیداری
وگر به روز شکایت کنم به خواب رود

در شب باده نوشی با بیدار نگه داشتن من، مست و پریشانم می کند و اگر روز بعد از او گله و شکایت کنم، خود را به خواب می زند و اظهار بی اطلاعی می کند.

طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل
بیفتد آن که در این راه با شتاب رود

ای دل راه عشق راه پر فتنه و آشوبی است و آن کس که این راه را شتابان و با عجله طی کند، به یقین خواهد افتاد و از ادامه راه باز خواهد ماند.

گدایی در جانان به سلطنت مفروش
کسی ز سایه این در به آفتاب رود

ای عاشق گدایی درگاه معشوق را به سلطنت مفروش و برتر ندان، آیا کسی از سایه درگاه معشوق به آفتاب می رود؟ یعنی وصال یار بسیار با ارزش تر و برتر از داشتن سلطنت و پادشاهی است.

بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی

سواد نامه موی سیاه چون طی شد
بیاض کم نشود گر صد انتخاب رود

زمانی که سیاهی موی تو به پایان رسید و دوره جوانی سپری شد و پیری فرا رسید، دیگر نه تنها سفیدی موهایت کم نمی شود بلکه رو به فزونی می رود اگرچه صد بار آنها را برکنی و بیرون بکشی.

سواد: سیاهی

حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر
کلاه داریش اندر سر شراب رود

وقتی باد غرور و تکبر در سر حباب بیفتد، سروری و غرورش به هنگام نوشیدن شراب از بین خواهد رفت.

نخوت: غرور

کلاه داری: سروری

بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی

حجاب راه تویی حافظ از میان برخیز
خوشا کسی که در این راه بی‌ حجاب رود

ای حافظ وجود مادی تو مانعی است برای رسیدن به معشوق پس از میان برخیز و خود را فنا کن. خوشا به حال کسی که در راه عشق بی حجاب و مانع رود.

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۲۲۱ حافظ / چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود

از لجبازی اطرافیانت خسته شده‌ای و نمی‌دانی با آنها چه کنی. به هر طنابی که چنگ می‌زنی تو را به مقصودت نمی‌رساند. اصلاً فکر نمی‌کردی که راه عشق اینقدر سخت باشد اما این را بدان که عشق راهی پرنشیب و فراز است و برای رسیدن به مقصد به صبر و بردباری نیاز داری تا آهسته و پیوسته به سوی محبوب ره‌سپار شوی. روزهای جوانی برنمی‌گردند، پس قدر آنها را بدان. مغرور نباش، اگر از روی کبر و خودپسندی برای تفریح خود کارهایی کنی، بعدها پشیمانی به همراه دارد. از خدا بخواه راه راست را به تو نشان دهد تا بتوانی راحت‌تر به معشوق و مطلوب خویش برسی.

3 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x