غزل ۳۳۵ حافظ (در خرابات مغان گر گذر افتد بازم) به همراه شرح
شرح غزل ۳۳۵ حافظ / در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
حلقه توبه گر امروز چو زهاد زنم
خازن میکده فردا نکند در بازم
ور چو پروانه دهد دست فراغ بالی
جز بدان عارض شمعی نبود پروازم
صحبت حور نخواهم که بود عین قصور
با خیال تو اگر با دگری پردازم
سر سودای تو در سینه بماندی پنهان
چشم تر دامن اگر فاش نگردی رازم
مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم
به هوایی که مگر صید کند شهبازم
همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم
از لب خویش چو نی یک نفسی بنوازم
ماجرای دل خون گشته نگویم با کس
زان که جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم
گر به هر موی سری بر تن حافظ باشد
همچو زلفت همه را در قدمت اندازم
بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم
شرح غزل ۳۳۵ حافظ (شرح غزل در خرابات مغان گر گذر افتد بازم)
در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
اگر بار دیگر به میکده مغان گذر کنم آنچه از خرقه زهد و سجاده تقوا به دست آورده ام، بی درنگ از دست خواهم داد.
مغان: پیشوایان و موبدان دین زردشتی
حاصل: ثمر و نتیجه
روان: تند و زود
حلقه توبه گر امروز چو زهاد زنم
خازن میکده فردا نکند در بازم
اگر امروز حلقه در توبه را مانند زاهدان به صدا درآورم و ترک می نمایم، فردا نگهبان میخانه در را به رویم باز نمی کند و مرا نمی پذیرد.
خازن: نگهبان
بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا
ور چو پروانه دهد دست فراغ بالی
جز بدان عارض شمعی نبود پروازم
و اگر مانند پروانه آسایش خاطری برایم میسر شود فقط به گرد آن چهره چون شمع یار پرواز خواهم کرد.
دست دادن: میسر شدن
فراغ بال: آسودگی خاطر
صحبت حور نخواهم که بود عین قصور
با خیال تو اگر با دگری پردازم
مصاحبت و همنشینی با حور بهشتی را نمی خواهم که عین کوتاهی و گناه است که با وجود خیال و تصویر تو به دیگری فکر نمی کنم.
صحبت: همنشینی
عین قصور: کوتاهی و گناهی محض
سر سودای تو در سینه بماندی پنهان
چشم تر دامن اگر فاش نگردی رازم
اگر چشم گریان و گناهکار من راز عشقم را فاش نمی کرد، برای همیشه سر عشق تو در دلم پنهان باقی می ماند.
بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی
مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم
به هوایی که مگر صید کند شهبازم
مانند مرغ از قفس این دنیای خاکی به پرواز درآمدم به امید آنکه شاید شهباز عشق من را در دام خود بیندازد و شکارم کند.
قفس خاک: استعاره از دنیای خاکی
هوایی گشتن: کنایه از اوج گرفتن و پرواز کردن
شهباز: استعاره از عشق
همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم
از لب خویش چو نی یک نفسی بنوازم
اگر چون چنگ مرا در آغوش نمی گیری و به کام و آرزوی دل نمی رسانی، لااقل مانند نی لحظه ای لب بر لبم قرار بده و مرا با بوسه ای بنواز.
بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی
ماجرای دل خون گشته نگویم با کس
زان که جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم
داستان دل خون شده ام را با کسی نمی گویم زیرا که به جز شمشیر غم عشقت کس دیگری با من دوست و همدم نیست.
گر به هر موی سری بر تن حافظ باشد
همچو زلفت همه را در قدمت اندازم
ای معشوق اگر حافظ به تعداد موهای خود سری بر بدن داشته باشد همه آن سرها را مانند زلف بلند افتاده در پایت نثار قدمت خواهد کرد.
در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.
حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.
شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.
مجله اینترنتی تحلیلک