غزل ۳۷۱ حافظ (بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم) به همراه شرح
شرح غزل ۳۷۱ حافظ / بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم
بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم
کز بهر جرعه ای همه محتاج این دریم
روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق
شرط آن بود که جز ره آن شیوه نسپریم
جایی که تخت و مسند جم می رود به باد
گر غم خوریم خوش نبود به که می خوریم
تا بو که دست در کمر او توان زدن
در خون دل نشسته چو یاقوت احمریم
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما
با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم
چون صوفیان به حالت و رقصند مقتدا
ما نیز هم به شعبده دستی برآوریم
از جرعه تو خاک زمین در و لعل یافت
بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم
حافظ چو ره به کنگره کاخ وصل نیست
با خاک آستانه این در به سر بریم
بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم
شرح غزل ۳۷۱ حافظ (شرح غزل بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم)
بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم
کز بهر جرعه ای همه محتاج این دریم
بگذار تا از شاهراه میکده گذر کنیم زیرا همه ما برای نوشیدن یک جرعه از شراب نیازمند این درگاه هستیم.
شارع: راه راست، شاهراه
روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق
شرط آن بود که جز ره آن شیوه نسپریم
وقتی روز ازل ادعای عشق و رندی کردیم و از آن سخن گفتیم پس شرط آن باشد که فقط از عشق و رندی سخن بگوییم و آن راه را طی کنیم.
روز نخست: روز ازل، آغاز خلقت
بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا
جایی که تخت و مسند جم می رود به باد
گر غم خوریم خوش نبود به که می خوریم
در جایی که تخت و تکیه گاه سلیمان به باد می رود، شایسته نیست که غم و اندوه بخوریم بلکه بهتر آن است که باده بنوشیم و مست گردیم و از همه درد و رنج ها آسوده خاطر شویم.
مسند: تخت و تکیه گاه
تا بو که دست در کمر او توان زدن
در خون دل نشسته چو یاقوت احمریم
به امید آنکه بتوانیم دست در کمر او بزنیم و به وصالش برسیم مانند یاقوت سرخ در خون دل نشسته ایم و رنج می کشیم.
بو که: امید است که
احمر: سرخ
بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما
با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم
ای واعظ ما عاشقان پریشان حال را بیهوده پند و اندرز نده زیرا خاک کوی معشوق را با بهشت عوض نمی کنیم و به آن توجهی نداریم.
شوریدگان: عاشقان پریشان حال
چون صوفیان به حالت و رقصند مقتدا
ما نیز هم به شعبده دستی برآوریم
وقتی صوفیان با شور و مستی به رقص و سماع می پردازند و پیشوا و مقتدا می شوند، ما نیز با تردستی و نیرنگ دستی حرکت می دهیم و رقصی می کنیم تا شاید مقتدا و پیشوا گردیم.
چون: وقتی که
حالت: وجد و شور، خوشی و سرمستی
مقتدا: پیشوا
شعبده: نیرنگ و تردستی
بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی
از جرعه تو خاک زمین در و لعل یافت
بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم
ای معشوق از جرعه شرابی که تو بر خاک افشاندی، خاک بی ارزش زمین ارزش یافت و دُر و لعل به دست آورد. بیچاره ما که در برابر تو از خاک هم بی مقدارتریم.
حافظ چو ره به کنگره کاخ وصل نیست
با خاک آستانه این در به سر بریم
ای حافظ وقتی دسترسی به کنگره کاخ وصال یار امکان پذیر نیست پس به ناچار به خاک درگاه او بسنده می کنیم و می سازیم.
در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.
حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.
شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.
مجله اینترنتی تحلیلک