جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 421 حافظ / در سرای مغان رفته بود و آب زده

شرح غزل ۴۲۱ حافظ / در سرای مغان رفته بود و آب زده

در این مطلب به غزل 421 حافظ با مطلع در سرای مغان رفته بود و آب زده پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۴۲۱ حافظ (در سرای مغان رفته بود و آب زده) به همراه شرح

شرح غزل ۴۲۱ حافظ / در سرای مغان رفته بود و آب زده

در سرای مغان رفته بود و آب زده
نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده

سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر
ولی ز ترک کله چتر بر سحاب زده

شعاع جام و قدح نور ماه پوشیده
عذار مغ بچگان راه آفتاب زده

عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز
شکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده

گرفته ساغر عشرت فرشته رحمت
ز جرعه بر رخ حور و پری گلاب زده

ز شور و عربده شاهدان شیرین کار
شکر شکسته سمن ریخته رباب زده

سلام کردم و با من به روی خندان گفت
که ای خمارکش مفلس شراب زده

که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای
ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده

وصال دولت بیدار ترسمت ندهند
که خفته‌ ای تو در آغوش بخت خواب زده

بیا به میکده حافظ که بر تو عرضه کنم
هزار صف ز دعاهای مستجاب زده

فلک جنیبه کش شاه نصره الدین است
بیا ببین ملکش دست در رکاب زده

خرد که ملهم غیب است بهر کسب شرف
ز بام عرش صدش بوسه بر جناب زده

بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم

شرح غزل 421 حافظ / در سرای مغان رفته بود و آب زده
شرح غزل ۴۲۱ حافظ / در سرای مغان رفته بود و آب زده

شرح غزل ۴۲۱ حافظ (شرح غزل در سرای مغان رفته بود و آب زده)

در سرای مغان رفته بود و آب زده
نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده

درِ سرای مغان آب و جارو شده بود و پیر و مرشد در آنجا نشسته بود و پیر و جوان را به بزم میخانه برای نوشیدن باده دعوت می کرد.

مغان: پیشوایان و موبدان دین زردشتی

رفتن: جارو و پاک کردن

صلا زدن: دعوت کردن

شیخ و شاب: پیر و جوان

سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر
ولی ز ترک کله چتر بر سحاب زده

همه باده نوشانی که کمر بندگی و خدمتگزاری پیر مغان را بسته بودند، چنان مقام رفیعی داشتند که گوشه کلاه آنها بر ابر آسمان سایه می انداخت.

سبو: کوزه سفالی که در آن شراب می ریزند.

کشیدن: نوشیدن

ترک کله: به هر قسمت و قطعه ای از کلاه گفته می شود.

چتر: سایبان

سحاب: ابر

شعاع جام و قدح نور ماه پوشیده
عذار مغ بچگان راه آفتاب زده

جام شراب چنان نور و پرتوی داشت که نور ماه را پوشانده بود و چهره درخشان ساقیان زیبارو سبب گمراهی آفتاب شده بود.

شعاع: پرتو و نور

قدح: جام و پیاله شراب

عذار: چهره

راه زدن: کنایه از گمراه کردن

عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز
شکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده

عروس بخت و سعادت در آن سرای مغان، در حجله، با هزاران ناز و عشوه نشسته بود و به زلف زیبای خود تاب داده و بر صورت چون برگ گلش گلاب پاشیده بود.

کسمه: موی چند باشد که زنان از سر زلف ببرند و پیچ و خم داده و بر رخسار گذارند.

گرفته ساغر عشرت فرشته رحمت
ز جرعه بر رخ حور و پری گلاب زده

ساقی رحمت جام شادی و خوشی را بر دست گرفته و جرعه ای از آن را بر چهره زیبای حور و پری همچون گلاب پاشیده بود.

ساغر: جام و پیاله شراب

گلاب: استعاره از شراب معطر

شرح غزل ۴۲۱ حافظ (شرح غزل در سرای مغان رفته بود و آب زده)

ز شور و عربده شاهدان شیرین کار
شکر شکسته سمن ریخته رباب زده

از وجد و هیجان و فریاد زیبارویان شیرین حرکات و خوش رفتار بازار شکر شکسته، گلبرگ های یاسمن ریخته و رباب به گوشه ای انداخته شده بود. یعنی با خرامیدن و عشوه شاهدان دلربا بازار شکر، یاسمن و رباب از رونق و اعتبار افتاده بود.

شور: وجد و هیجان

عربده: بانگ و فریاد

بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی

سلام کردم و با من به روی خندان گفت
که ای خمارکش مفلس شراب زده

به پیر میکده سلام کردم و او با چهره خندان و شادان به من گفت که ای باده نوش تهی دست گرفتار شراب.

که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای
ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده

چه کسی این کاری را که تو از روی ناتوانی اراده و اندیشه کردی، انجام می دهد که خانه گنج را رها کردی و بر خرابه خیمه زدی؟

وصال دولت بیدار ترسمت ندهند
که خفته‌ ای تو در آغوش بخت خواب زده

از آن می ترسم که وصال بخت و اقبال مساعد و نیک نصیبت نشود زیرا که تو در آغوش بخت خوابیده خود آرمیده و بی خیال هستی.

بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی

بیا به میکده حافظ که بر تو عرضه کنم
هزار صف ز دعاهای مستجاب زده

ای حافظ به میخانه و خرابات عشق بیا تا به تو هزار صف از دعاهای اجابت شده را نشان دهم.

فلک جنیبه کش شاه نصره الدین است
بیا ببین ملکش دست در رکاب زده

آسمان با همه عظمت و بزرگی اش مطیع و فرمانبر شاه نصرت الدین است. بیا و ببین که فرشتگان چگونه بنده و ملازم او هستند.

جنیبه: اسب یدک

نصرت الدین: یاری کننده دین، لقب شاه یحیی

خرد که ملهم غیب است بهر کسب شرف
ز بام عرش صدش بوسه بر جناب زده

خرد که از عالم غیب به او الهام شده است، برای کسب افتخار و سربلندی، از فراز آسمان صد بوسه بر درگاه و آستانه شاه یحیی زده است.

ملهم: الهام شده

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۴۲۱ حافظ / در سرای مغان رفته بود و آب زده

خوشبختی و سعادت در انتظار توست به شرط آنکه غفلت نورزی و از لحظات زندگی به درستی بهره گرفته و تصمیمات عاقلانه بگیری. با پیران خردمند مشورت کن و عجولانه تصمیم‌گیری ننما. به خداوند توکل داشته باش.

3.3 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
4 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
چو ایران نباشد تن من مباد
1 سال قبل

سپاسگزارم خیلی تفسیر زیبایی بود بهره بردم ❤❤❤

1 سال قبل

از توجه و حسن نظر شما سپاسگزاریم

علیرضا صادقی نژاد
1 سال قبل

سلام خوسحال میشم تا در کنار اساتید حافظ شناس از درک و فهم شعر بهره بیشتری ببرم

علیرضا صادقی نژاد
1 سال قبل

سلام . بنده قصد شرف یابی و عرض ارادت خدمت بزگواری را دارم و فال گرفتم غزل ۴۲۱ آمد و دقیق درست گفت . من چابک و سرحال و آمادا و مسلط ولی از پایان شعر فهمیدم که الارقم تسلط و امیدواری در بخت خواب آلوده قرار دارم و استاد بزرگوار منو بحضور نمیپذیرد و ۹۵٪ باور خودم این است که پذیرفته نمیشوم . ۲ روز دیگه قطعا معلوم میشه . ببخشید

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x