دوشنبه/ 5 آذر / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 489 حافظ / ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی

شرح غزل ۴۸۹ حافظ / ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی

در این مطلب به غزل 489 حافظ با مطلع ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۴۸۹ حافظ (ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی) به همراه شرح

شرح غزل ۴۸۹ حافظ / ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی

ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی
در فکرت تو پنهان صد حکمت الهی

کلک تو بارک الله بر ملک و دین گشاده
صد چشمه آب حیوان از قطره سیاهی

بر اهرمن نتابد انوار اسم اعظم
ملک آن توست و خاتم فرمای هر چه خواهی

در حکمت سلیمان هر کس که شک نماید
بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهی

باز ار چه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی
مرغان قاف دانند آیین پادشاهی

تیغی که آسمانش از فیض خود دهد آب
تنها جهان بگیرد بی منت سپاهی

کلک تو خوش نویسد در شان یار و اغیار
تعویذ جان فزایی افسون عمر کاهی

ای عنصر تو مخلوق از کیمیای عزت
و ای دولت تو ایمن از وصمت تباهی

ساقی بیار آبی از چشمه خرابات
تا خرقه‌ ها بشوییم از عجب خانقاهی

عمریست پادشاها کز می تهیست جامم
اینک ز بنده دعوی و از محتسب گواهی

گر پرتوی ز تیغت بر کان و معدن افتد
یاقوت سرخ رو را بخشند رنگ کاهی

دانم دلت ببخشد بر عجز شب نشینان
گر حال بنده پرسی از باد صبحگاهی

جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد
ما را چگونه زیبد دعوی بی‌ گناهی

حافظ چو پادشاهت گه گاه می‌ برد نام
رنجش ز بخت منما بازآ به عذرخواهی

بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم

شرح غزل 489 حافظ / ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی
شرح غزل ۴۸۹ حافظ / ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی

شرح غزل ۴۸۹ حافظ (شرح غزل ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی)

ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی
در فکرت تو پنهان صد حکمت الهی

ای کسی که در چهره ات نور پادشاهی نمایان و در اندیشه ات صد دانش و معرفت خداوندی پنهان است.

انوار پادشاهی: شاید منظور فره ایزدی باشد.

حکمت: دانش

کلک تو بارک الله بر ملک و دین گشاده
صد چشمه آب حیوان از قطره سیاهی

آفرین بر قلم تو که از یک قطره سیاه مرکب خود صد چشمه آب حیات بر روی ملک و دین جاری کرده است.

کلک: قلم

بارک الله: خدا تو را برکت دهد، آفرین

ملک: سلطنت، کشور

بر اهرمن نتابد انوار اسم اعظم
ملک آن توست و خاتم فرمای هر چه خواهی

نور اسم اعظم الهی بر شیطان نمی تابد و سودی برای او ندارد، ملک و انگشتری هر دو از آن توست؛ هرچه می خواهی فرمان بده.

خاتم: انگشتری

بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا

در حکمت سلیمان هر کس که شک نماید
بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهی

هرکس که در دانش و معرفت سلیمان شک کند، بر عقل و دانش او همه موجودات از مرغ گرفته تا ماهی خواهند خندید.

باز ار چه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی
مرغان قاف دانند آیین پادشاهی

اگرچه باز گاهی کلاه بر سر می گذارد و ادعای پادشاهی و سلطنت دارد ولی فقط مرغان قاف هستند که راه و رسم شاهی را می دانند و شایسته بزرگی اند.

مرغان قاف: کنایه از سیمرغ

شرح غزل ۴۸۹ حافظ (شرح غزل ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی)

تیغی که آسمانش از فیض خود دهد آب
تنها جهان بگیرد بی منت سپاهی

شمشیری را که فلک از فیض و بخشش خود آن را آب دهد و تیز کند، بدون یاری و منت لشکری می تواند دنیا را تسخیر نماید.

آب دادن: جلا و صیقل دادن

کلک تو خوش نویسد در شان یار و اغیار
تعویذ جان فزایی افسون عمر کاهی

قلم تو چه زیبا در شأن و مرتبه یار و ناآشنا می نویسد؛ برای دوست به منزله دعایی است که عمر را می افزاید و برای بیگانگان به مانند سحر و جادویی که عمر را می کاهد.

خوش: زیبا و دلپسند

اغیار: بیگانگان، نامحرمان

افسون: ورد

بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی

ای عنصر تو مخلوق از کیمیای عزت
و ای دولت تو ایمن از وصمت تباهی

ای پادشاهی که سرشت و ذات تو از کیمیای عزت و سرفرازی به وجود آمده است و دولت تو از هر گونه عیب و نقص و تباهی در امان است.

عنصر: ماده، سرشت و ذات

وصمت: عیب و نقص

ساقی بیار آبی از چشمه خرابات
تا خرقه‌ ها بشوییم از عجب خانقاهی

ای ساقی آبی (شرابی) از چشمه میخانه بیاور تا با آن خرقه ها را از غرور و تکبر خانقاهی بشوییم و پاک نماییم.

آب: شراب

عجب: غرور و تکبر

عمریست پادشاها کز می تهیست جامم
اینک ز بنده دعوی و از محتسب گواهی

ای پادشاه مدت زیادی است که جام من از می خالی است و شرابی ننوشیده ام، این ادعای من است و محتسب به آن گواهی می دهد.

گر پرتوی ز تیغت بر کان و معدن افتد
یاقوت سرخ رو را بخشند رنگ کاهی

اگر برق شمشیر تو بر معدن بیفتد، یاقوت سرخ رنگ از بیم زرد می شود.

کاهی: زرد

بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی

دانم دلت ببخشد بر عجز شب نشینان
گر حال بنده پرسی از باد صبحگاهی

اگر حال مرا از باد صبا بپرسی، می دانم که دلت بر ناتوانی شب زنده داران دردمند به رحم خواهد آمد.

جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد
ما را چگونه زیبد دعوی بی‌ گناهی

در آنجا که برق نافرمانی و سرکشی آدم برگزیده را گمراه ساخت؛ پس چگونه شایسته است که ما ادعای بی گناهی کنیم؟

عصیان: سرکشی و نافرمانی

صفی: برگزیده

حافظ چو پادشاهت گه گاه می‌ برد نام
رنجش ز بخت منما بازآ به عذرخواهی

ای حافظ وقتی که پادشاه گاهی از تو یاد می کند، از بخت خود رنجیده خاطر نشو و به عذرخواهی بازگرد.

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۴۸۹ حافظ / ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی

در چهره تو نشانه‌های عظمت و بزرگی نمایان است و فهم و درکی بالا داری. غم و نگرانی را در دلت راه مده. روزهای خوشی و گشایش برای تو آغاز شده‌اند. در هنگام توانایی دستگیر مستمندان باش تا به این وسیله شکر نعمت‌های خدا را بجا آورده باشی. غرور و خودپسندی را از خود دور کن. دلت را از زنگار پاک کن، بر عقل و دانش تکیه کرده و به خدا توکل نما تا خودت را برای عملی کردن نیت‌های خیر آماده سازی.

3 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x