مجله اینترنتی تحلیلک

جمعه/ 10 فروردین / 1403
Search
Close this search box.
زندگینامه قمرالملوک وزیری

زندگینامه قمرالملوک وزیری نخستین زن خواننده تاریخ معاصر ایران

قمرالملوک وزیری که نام شناسنامه‌ ای اش پیش‌تر «قمرخانم سید حسین‌ خان» بود، نخستین زن در دوران تاریخ معاصر ایران بود که بدون حجاب به خوانندگی پرداخت. او که در کودکی پدر و مادرش را  از دست داده بود تحت سرپرستی مادر بزرگش که اولین استاد و مشوق او در زمینه خوانندگی بود قرار گرفت.

«زندگینامه قمرالملوک وزیری نخستین زن خواننده تاریخ معاصر ایران»

قمر الملوک وزیری که نام شناسنامه‌ ای اش پیش‌تر «قمرخانم سید حسین‌ خان» بود، نخستین زن در دوران تاریخ معاصر ایران بود که به خوانندگی پرداخت. از وی به عنوان پر آوازه‌ ترین خواننده زن آوازهای سنتی ایران یاد می‌ شود.

وی خواننده آوازهای سنتی ایرانی بود و نخستین زنی بود که در ایران بدون حجاب روی صحنه رفت، به همین خاطر در دوره خود به شهرت بسیاری دست پیدا کرد. مهم‌ترین عامل موفقیت شتابنده او نیاز زمانه به نو شدن و دگرگونی بود. وی در نوع‌ دوستی و بخشش زیاده روی داشت، چنان‌که اواخر عمر خود را به تنگ‌دستی گذراند.

قمر الملوک وزیری در تاریخ موسیقی ایران یک معجزه بود. او صرف نظر از هنر آواز در زمانی که زنان در ایران اعتباری نداشتند، سدها را شکست، در حضور مردان و بدون حجاب آواز خواند که هر یک  از این ها در آن زمان برای زن ایرانی گناهی بس بزرگ به حساب می آمد.

او در این راه توانست ۲۰۰ اثر از خود به یادگار بگذارد. افسوس که در زمان زندگی اش نه ارزش هنرش شناخته نشد و نه ارزش انسانیتش و اکنون دیگر هرچه بگوییم ثمری ندارد.

با ما باشید؛ زندگینامه قمرالملوک وزیری نخستین زن خواننده تاریخ معاصر ایران

زندگینامه قمرالملوک وزیری

زندگینامه قمرالملوک وزیری نخستین زن خواننده تاریخ معاصر ایران

دوران کودکی قمرالملوک وزیری

قمرالملوک وزیری ‌زاده که نام شناسنامه‌ ای ‌اش پیش ‌تر «قمرخانم سید حسین‌خان» بود در سال ۱۲۸۴ خورشیدی در تاکستان به دنیا آمد. برخی به اشتباه گفته ‌اند که او در قزوین به دنیا آمده ‌است اما به گفته دختر معنوی او، زبیده جهانگیری، قزوین در آن زمان ملکِ آقای “بحرینی” بوده و بانو “قمر” برای فرار از ازدواج به آنجا پناه برده‌ است.

او ۴ ماه  قبل از تولد پدرش سید حسن را از دست داده بود و هنگام تولد پدر نداشت و در ۱۸ ماهگی نیز مادرش طوبی را به دلیل تب حصبه از دست داد. به همین خاطر تحت سرپرستی مادربزرگش خیرالنساء ملقب به افتخارالذاکرین که روضه‌ خوان زنانه حرم ناصرالدین شاه بود قرار گرفت.

او در جایی گفته‌ است: «من مدیون تربیت اولیهٔ خودم هستم. چرا که همان پا منبری کردن‌ ها به من جرأت خوانندگی داد.»

قمرالملوک از همان زمان کودکی در مسجد زنانه راه می رفت و با همان صدای کودکانه اما زنگدار خود مرثیه های اندوه زده را تکرار می کرد و با پاشیدن کاه و گلاب بر سر حاضران صحنه هایی مؤثر و غم انگیز به وجود می آورد.

پس از اینکه کمی بزرگتر شد، احساس کرد که خوانندگی را دوست دارد، پس از مادربزرگ خواست که او را به استاد موسیقی بسپارد.

مادربزرگ نخست مخالفت نمود زیرا سپردن دخترکان به مربّی مرد آن هم برای آواز در آن زمان مرسوم نبود، اما هنگامی که با پافشاری قمر رو به رو شد، موافقت نموده و در پی یافتن  استادی برآمد و چندی بعد پیر مردی به نام معلم آواز به خانه آنها راه یافت.

اما چیزی نگذشت که این استاد نخستین که هویتش بر همه پوشیده است، چشم از جهان فروبست. قمر و مادربزرگ در پی یافتن استاد دیگری برآمدند، اما از بخت ناگوار در این گیر و دارها مادربزرگ هم که تنها مشوق و پشتیبان قمر بود، چشم از جهان فرو بست و قمرالملوک را بدون هیچ پشتوانه عاطفی تنها گذاشت.

زندگینامه قمرالملوک وزیری

آغاز فعالیت هنری قمر الملوک وزیری

پس از ازدست دادن مادربزرگ در زمانی که قمر نیازمند حامی مقتدری بود دست سرنوشت استاد بحرینی را سر راه او قرار داد و او پدرانه در راه تعلیم قمر دامن همت به کمر بست.

قمر در خانه روانشاد بحرینی اقامت گرفت و با او به تهران آمد و در مجالس انس او با موسیقی دانان سرشناس آن زمان از جمله استاد نظام الدین لاچینی آشنا شد و این همان کسی است که در بسط شهرت قمر نقش مهمی بر عهده دارد.

بدین ترتیب بعد از چندی توانست با یاری و رهنمود وی برای نخستین بار چندین تصنیف با سرآغازهایی از قبیل ای جنس بشر تا کی …/ در ملک ایران، این مهد شیران …/ تا جوانان ایران به جان و دل نکوشند …/ بهار است و هنگام گشت …/ در بهار امید… ، بخواند و در کمپانی “پلی فون” ضبط کند.

در همین ایام و در سن ۱۶ سالگی مهم ترین حادثه زندگی وی که آشنایی با استاد نی داوود، در محفلی اتفاق افتاد.

پس از آشنایی با مرتضی نی ‌داوود با ردیف موسیقی ملی آشنا شد و راهش را برای کسب تجربیات از استادان دیگر هموار شد.

کار پیش‌ رفت و قمرالملوک در مدتی کوتاه به آن‌ جایی رسید که کمپانی هیز ماسترز ویس به ‌خاطر ضبط صدای او دستگاه صفحه‌ پرکنی به تهران آورد. بعد از آن کمپانی پولیفون هم روی کار آمد و به گفته ساسان سپنتا و امیرجاهد ۲۰۰ صفحه از قمرالملوک در آن زمان ضبط شد.

زندگینامه قمرالملوک وزیری

زندگینامه قمرالملوک وزیری

نخستین کنسرت قمرالملوک وزیری

قمرالملوک وزیری نخستین کنسرت خود را در سال ۱۳۰۳ در ۱۹ سالگی در گراند هتل همراه با ساز استاد مرتضا نی داوود برگزار کرد. روز بعد نظمیه از او تعهد گرفت که بی حجاب کنسرت ندهد، زیرا در آن زمان زنان بی چادر را در خیابان ها دستگیر می کردند و به کلانتری ها و بازداشتگاه ها می بردند.

اما این اتفاق باعث ریختن ترس زنان از خوانندگی و ورود خوانندگان دیگری چون ملوک ضرابی و روح انگیز شد. بدینگونه می توان گفت قمرالملوک نخستین زنی بود که توانست با گستاخی بسیار مزرهای ممنوع را در ایران درهم بشکند.

از آن پس قمر الملوک وزیری به شهرتی هم پایه با استعداد شگرف و هماهنگ با صوت جادویی خود رسید شهرت او روز افزون گشت.

مردم برای دیدن او سر و دست می شکستند. برایش کنسرت ها تدارک دیده می شد و بلیت این کنسرت ها به بهای بسیار بالا، بین ۲۰ تا ۲۵ تومان – یعنی برابر با حقوق ماهانه یک کارمند عالی رتبه آن زمان به فروش می رسید و این مبلغ در بازار سیاه گاه چند برابر می شد.

در همین زمان بود که علی وکیلی، بنیان گذار سینما سپه تهران، برای او کنسرتی شش روزه ترتیب داد که این شش روز به علت استقبال بی سابقه مردم به شش هفته کشید. بلیت های این کنسرت به ۵۰ تومان هم رسید و حتی در شب های آخر بسیاری ازکسانی که بلیت نشستن به دست نیاورده بودند، تا پایان برنامه کنار سالن ایستادند.

مردم که در تمام مدت خواندن او نفس نمی کشیدند، بعد از پایان خواندن آنقدر شگفت زده می گشتند که بی توجه به فاصله خودشان و صحنه با شور و هیجان آنچه از پول طلا و اسکناس و انگشتری و گردن بند و طوق و خلخال به همراه داشتند، به سوی او پرتاب می کردند.

قمر هم این مردم را دوست می داشت و می دانست که متعلق به آنهاست. او از همان آغاز کار خط خود را یافته بود. او عواید کنسرت های خود را به امور خیریه اختصاص می‌ داد.

او تمامی این هدایا را می پذیرفت و برای مردم پایین تر هزینه می کرد. خانه های کوچک می خرید و به مردم بی خانمان سر پناه می داد، بدهی مقروضان را می پرداخت، برای دخترکان تنگدست جهیزیه تهیه می کرد، برای بیمارستان ها تخت می خرید و بطور کلی می توان گفت که این سرمایه های متراکم در دست های مهربان او به گردش در می آمد.

وی در سفر خراسان در مشهد کنسرت داد و عواید آن را صرف آرامگاه فردوسی کرد.

در همدان در سال ۱۳۱۰ کنسرت داد و ترانه ‌هایی از عارف قزوینی خواند.

وقتی نیرالدوله والی خراسان چند گلدان نقره به او هدیه کرد، آن را به عارف پیشکش نمود، با این‌ که عارف مورد غضب والی و دستگاه رضاشاه بود.

در سال ۱۳۰۸ به نفع شیر و خورشید سرخ کنسرت داد و عواید آن به بچه‌ های یتیم اختصاص داده شد.

گشایش رادیو ایران در سال ۱۳۱۹ صدای قمر را به عموم مردم رساند. کم کم آوازه آواز قمر سراسر ایران را فرا گرفت و مردم هنر دوست دور از پایتخت هم تنها آرزوی بزرگشان دیدن قمر و شنیدن آواز او شده بود. قمر هم که برای این مردم حاضر بود جان فدا کند راهی شهرستان ها می شد و به هر شهری که وارد می شد به راستی غوغایی بر پا می کرد.

ازدواج ها و زندگی خصوصی قمرالملوک وزیری

قمرالملوک وزیری در پانزده‌ سالگی به ازدواج یک صاحب‌ منصب درآمد و پس از یک ماه از او طلاق گرفت.

بعدها در سن سی‌ سالگی (۱۳۱۴)، به عقد امین‌ التجار درآمد که این ازدواج هم دوام نیاورد و به جدایی انجامید.

سازمان ملل در سی و هفتمین نشست سالانه خود نام قمرالملوک وزیری و مهدی رجبیان را در پرونده سالانه خود ثبت کرد.

او با دولت‌ مردان رابطه ‌ای محکم داشت و اگرچه اهل سیاست نبود، مراوداتش با دولت ‌مردان از او هنرمندی آگاه به مسائل سیاسی پدید آورده بود.

شهرت قمر به جایی رسیده بود که او در مورد شرکت در مهمانی‌ها و جشن و سرورها خود تصمیم می‌گرفت و غالباً دعوت خانواده‌های تهی‌ دست را بر پذیرش دعوت بزرگان ترجیح می ‌داد و بارها جواهرات اهدایی بزرگان را پس فرستاد یا میان نیازمندان تقسیم کرد.

زندگینامه قمرالملوک وزیری

زندگینامه قمر الملوک

درگذشت قمرالملوک وزیری

قمرالملوک وزیری در سال ۱۹۵۶ از خوانندگی کناره گیری کرد و سال های آخر خود را وقف فعالیت های بشر دوستانه کرد.

او سر انجام ساعت ده و نیم بعد از ظهر روز پنجشنبه چهاردهم مرداد سال ۱۳۳۸ چشم از جهان فرو بست.

جنازه قمرالملوک وزیری صبح روز جمعه برای انجام مراسم مذهبی به امام زاده قاسم فرستاده شد. پس از شستشو هنگامی که جسد او را به یکی از مساجد شهر منتقل کردند، تا به وسیله رادیو برای تشییع از مردم هنر دوست دعوت به عمل آورند، اما هیچ یک از متولیان مساجد حاضر نشدند که آن را تنها یک شب به عنوان میهمان بپذیرند، به ناچار پیکر او را چون اشخاص مجهول الهویه به سردخانه پزشکی قانونی سپردند.

روز بعد (روز خاکسپاری) با اینکه از طریق رادیو برای شرکت در مراسم از همگان دعوت شده بود، از خیل هنرمندان خبری نبود، تنها تعداد اندکی از مردم عادی و چند چهره آشنا از جمله مرتضا نی داوود، حسین تهرانی، ذبیحی و بدیع زاده حضور داشتند.

هنرمندان مرثیه می خواندند و مردم کم و بیش می گریستند و بدینگونه قمر به زندگی جاودانه خود پیوست.

بخشی از وصیت نامه قمر الملوک وزیری

“من مرده‌ ام اما خاطرهٔ حیات هنری‌ ام نمرده‌ است.

وقتی که تو، این درد دل‌ های مرا می‌ خوانی، من زیر خروارها خاک سرد و سیاه خفته‌ ام. دیگر از حنجرهٔ خشکم صوتی بر نمی‌ خیزد و دنیایم تاریک و خاموش است اما روحم عظمتش را از دست نداده و هنرم را بنده زور و زر و خیانت نکردم.

 مطمئنم کسی بعد از مرگم، از من بد گویی نمی‌ کند. من هیچ ثروتی ندارم، اما دل‌ های یتیمانی را دارم که به خاطر مرگم از غم مالامال می ‌شوند.

چشم‌هایی را دارم که در فقدانم اشک می ‌ریزند. همان‌ هایی که با پولم پرورش یافتند، شوهر کردند، داماد شدند و به جای اینکه جایشان در مراکز فساد و زندان باشد، انسان‌ های خوشبختی هستند.”

زندگینامه قمرالملوک وزیری

نوشته روی سنگ قبر قمرالملوک وزیری

تنها نه قمر بود به عالم / روح ملکی بود که در جسم بشر رفت
آتشی در سینه دارم جاودانی/ عمر من مرگیست نامش زندگانی
رحمتی کن کز غمت جان می سپارم/ بیش از این من طاقت هجران ندارم

بیت اول از استاد عبدالله طالع همدانی است.

اشعار شاعران در وصف قمرالملوک وزیری

زندگینامه قمرالملوک وزیری

ایرج میرزا در وصف قمر الملوک وزیری

ایرج میرزا که گویا گوشه چشمی هم به قمر داشت در چندین شعر خود از قمر به صراحت نام می برد. شعر زیر از اشعار ایرج میرزا در وصف قمرالملوک وزیری است.

قمر آن نیست که عاشق بَرَد از یاد او را 

یادش آن گل نه، که از یاد برد باد او را

مَلَکی بود قمر پیش خداوند عزیز

مرتعی بود فلک،خرّم و آزاد او را 

چون خدا خلق جهان کرد به این طرز و مثال

دقتی کرد و پسندیده نیافتاد او را

دید چیزی که به دل چنگ زند در او نیست

لاجَرَم دل ز قمر کَند و فرستاد او را

حسن هم داد خدا بر وی و حسن عجبی

گر چه بس بود همان حسن خداداد او را

بلبل از رشک وی اینگونه گلو پاره کند

ورنه از بهر چه است این همه فریاد او را؟

زندگینامه قمرالملوک وزیری

محمد حسین شهریار در وصف قمرالملوک وزیری

از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست

آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست

آهسته به گوش فلک از بنده بگویید

چشمت ندود این همه یک شب قمر اینجاست

آری قمر آن قمری خوشخوان طبیعت

آن نغمه سرا بلبل باغ هنر اینجاست

شمعی که به سویش من جانسوخته از شوق

پروانه صفت باز کنم بال و پر اینجاست

تنها نه من از شوق سر از پا نشناسم

یک دسته چو من عاشق بی پا و سر اینجاست

هر ناله که داری بکن ای عاشق شیدا

جایی که کند ناله عاشق اثر اینجاست

مهمان عزیزی که پی دیدن رویش

همسایه همه سرکشد از بام و در اینجاست

ساز خوش و آواز خوش و باده دلکش

آی بیخبر آخر چه نشستی خبر اینجاست

ای عاشق روی قمر ای ایرج ناکام

برخیز که باز آن بت بیداد گر اینجاست

آن زلف که چون هاله به رخسار قمر بود

بازآمده چون فتنه دور قمر اینجاست

ای کاش سحر ناید و خورشید نزاید

کامشب قمر این جا قمر این جا قمر اینجاست

مجله اینترنتی تحلیلک

4 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x