دوشنبه/ 23 مهر / 1403
Search
Close this search box.
شیوانا

درخواست دو خواهر از کائنات (مجموعه داستان های شیوانا)

درخواست دو خواهر از کائنات / مجموعه داستان های شیوانا ... شیوانا مات و مبهوت به دو خواهر نگاه کرد و گفت: اکنون شما از من چه می خواهید؟

شیوانا و درخواست دو خواهر از کائنات

در دهکده ای دو خواهر زندگی می کردند که هر کدام از آنها خلق و خویی خاص و متفاوت از یکدیگر داشتند. یکی از آنها همیشه لبخند به لب داشت و شاد بود و همسر و فرزندانش نیز همیشه خندان بودند و از تمام داشته هایشان در زندگی رضایت داشتند ولی از طرفی در زندگی اجتماعی شان دچار مشکلاتی شده بودند و آن دیگری اخمو و بد اخلاق و همیشه از زندگی ناراضی بود و خانواده اش نیز بی انگیزه و شاکی بودند و به همین دلیل دنبال راهکاری برای بهبود وضعیت زندگی شان بودند.

یک روز هر دو خواهر تصمیم گرفتند برای حل مشکل شان نزد شیوانا بروند. شیوانا که منتظر آمدن آنها بود با خوشامد گویی از آنان پذیرایی نمود و شروع به صحبت کردند.

ابتدا خواهر بزرگتر در مورد زندگی اش صحبت کرد و گفت: با وجود این که خودم، همسر و فرزندانم شاد هستیم و از این شادمانی نارضایتی نداریم ولی حس می کنم همین خصوصیت کم کم برایمان مشکل ایجاد کرده است و هر زمانی که حرف جدی و مهمی مطرح می کنیم هیچ کس حرفمان را جدی نمی گیرد و به نتیجه مطلوب نمی رسیم.

و خواهر کوچکتر نیز از شیوانا خواست تا جهت رفع مشکلات و اتفاقات آزاردهنده ای که هر روز برای آنها رخ می دهد چاره ای بیندیشد.

او گفت: در خانه ما حتی ثانیه ای سکوت برقرار نیست و همه در حال غر زدن به یکدیگر هستند و بر سر مسایل جزیی نیز نهایتاً درگیری و دلخوری رخ می دهد.

شیوانا مات و مبهوت به دو خواهر نگاه کرد و گفت: اکنون شما از من چه می خواهید؟

خواهر بدخلق گفت: خالق هستی و کائنات کجاست که مرا از این دردسر برهاند و آنچه که می خواهم به من عطا کند؟ چرا هر چه دعا می کنم به من کمک نمی کنند؟

خواهر خوش مشرب هم گفت: با وجودی که شادی جزئی از زندگی ما شده است و من و خانواده ام هم از زندگی مان رضایت داریم ولی چرا دیگران حرف ما را جدی نمی گیرند و در برخوردهای اجتماعی دچار مشکل می شویم؟ حال اگر ما چند دقیقه هم نخندیم مشکلی برایمان پیش نمی آید ولی دیگران چرا این گونه برخورد می کنند؟

شیوانا نگاهی به خواهر بد خلق کرد و گفت: دقیقا کائنات به تو کمک کرده تا به همان چیزی که خواسته ای برسی. تو غرغر و نگاه طلبکارانه به زندگی را برای خودت انتخاب کرده ای و کائنات هم با بستر مشکلات و شرایط سخت، امکان غر زدن و ناراحتی بیشتر ( دقیقاً همانی که خودت خواسته ای ) را برایت مهیا ساخته است.

سپس نگاهی به خواهر دیگر انداخت و گفت: مشکل تو هم این است که تو حتی چند دقیقه هم به کائنات فرصت جدی بودن نمی دهی. تو خودت مسیر بی خیالی و شادی بیش از حد را انتخاب کرده ای! کائنات هم با جرقه زدن هر اتفاق ساده و خوشی به تو کمک می کند تا به شکار لحظه های شاد زندگی دست یابی. در واقع خالق هستی هر لحظه همان چیزی را که ما از اعماق وجودمان از او درخواست کرده ایم به ما می دهد.

نظم کائنات به ما یاد می دهد که هر چیزی سر جای خود قرار دارد. کائنات خواسته های ما را به ما بر می گرداند بنابراین این ما هستیم که باید بدانیم توقع و خواسته مان چیست؟

دو خواهر در حالی که تا به حال از زاویه نگاه شیوانا به جزییات زندگی و خواسته هایشان توجه نکرده بودند، از شیوانا فرصت خواستند که بر گفته های استاد تامل کنند و یاد بگیرند که انعکاس خواسته هایشان به زندگی خودشان برمی گردد.

شیوانا نیز بعد از رفتن دو خواهر با خود می اندیشید که واقعاً از کائنات چه بخواهیم که موجب پشیمانی مان نشود و بتوانیم در سایه خواسته های معقول، به رضایت خاطر و آسایش وجود دست یابیم؟

 

 

پایدار بمانید تا داستانی دیگر از شیوانا …

 

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x