گلوی خود را پاره کردن
گلوی خود را پاره کردن یعنی بیهوده فریاد کشیدن، به صدای بسیار بلند سخن گفتن. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
گلوی خود را پاره کردن یعنی بیهوده فریاد کشیدن، به صدای بسیار بلند سخن گفتن. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
کله اش سوت کشید به معنی دچار حیرت شدید شدن، بهت زده و ناراحت شدن است. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
کدخدا را دیدن و ده را چاپیدن یعنی نظر شخص بالا دست را جلب کردن و به ضعیفان اجحاف کردن. در مطالب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
کفش های کسی را جفت کردن یعنی عذر کسی را خواستن، کسی را بیرون کردن. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
کلاه به سر کسی گذاشتن یعنی کسی را فریب دادن. در مطلب بعد نیز به ذکر کنایه ها و ضرب المثل های دیگر می پردازیم.
کبکش خروس میخواند به معنی شادی بسیار به کسی دست دادن است. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
کلاه خود را به هوا انداختن به معنی بسیار شاد و خشنود شدن است. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
کاه هم بار کسی نکردن یعنی اهمیتی به کسی ندادن، کمترین اعتنایی به کسی نکردن. در مطلب بعد به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
کلاهش پس معرکه است یعنی چیزی نصیب کسی نشدن، حاصلی به دست کسی نیامدن. در مطلب بعد به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
این کلاه برای سرش گشاد است یعنی این جاه طلبی از حد کسی بالاتر بودن، این آرزو از دسترس کسی بیرون بودن.