جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.
قصه کودکانه گربه های شلخته

قصه کودکانه

قصه کودکانه گربه های شلخته

قصه کودکانه گربه های شلخته

در این مطلب قصه کودکانه گربه های شلخته را برایتان آورده ایم که برای فرزندان عزیز خود بخوانید تا لذت ببرند.

قصه کودکانه کوالای قهرمان

قصه کودکانه کوالای قهرمان

یکی بود یکی نبود. توی جنگل های استرالیا کنار یک رودخانه درخت بزرگی قرار داشت که کبوتری با جوجه هایش روی آن درخت زندگی می کردند.

قصه کودکانه سگ طمع کار

قصه های کودکانه / قصه سگ طمع کار

در روزگاران قدیم سگ طمع‌ کاری بود که همه چیز را برای خودش می‌خواست. یک روز که خیلی گرسنه بود و دنبال غذا می‌گشت در بین راه توله‌سگی را دید که استخوانی به دهان داشت و از آن نزدیکی‌ها می‌گذشت.

قصه کودکانه یک برج بلند

قصه های کودکانه / قصه یک برج بلند

قصه کودکانه یک برج بلند … رضا آخرین آجر خانه‌سازی را روی برجش گذاشت، کمی عقب رفت و خوب نگاهش کرد؛ دست به سینه ایستاد، صدا زد: «مامانی بیا برجم رو ببین.»

قصه کودکانه دانه خوش شانس

قصه کودکانه دانه خوش شانس

در سال های خیلی خیلی دور، کشاورزی یک کیسه بزرگ بذر را برای فروش به شهر می برد.

در راه ناگهان چرخ گاری به یک سنگ بزرگ برخورد کرد و یکی از دانه های توی کیسه روی زمینی که خشک و گرم بود، افتاد.

قصه کودکانه روباه و خروس

قصه کودکانه روباه و خروس

یکی بود یکی نبود خروسی بود دنیا دیده که چند مرتبه دچار مکر روباه شده بود و هر بار با ترفندی از چنگ روباه در رفته بود.

قصه کودکانه ماهی و ماه

قصه کودکانه ماهی و ماه

یک شب، وقتی که ماه به حوض نگاه کرد، ماهی را دید که بازی نمی کند و شاد نیست. ماه پرسید: چرا بازی نمی کنی؟
ماهی گفت: همه مرا فراموش کرده اند و من تنها و گرسنه مانده ام.

قصه کودکانه موش، خروس و گربه 2

قصه کودکانه موش، خروس و گربه

روزی روزگاری یک موش کوچولو و بی تجربه راه افتاد تا کمی توی مرزعه بگرده و سر و گوشی آب بده.

همینطوری که داشت راه میرفت و اطرافش رو نگاه میکرد یک خروس دید.

قصه کودکانه دندان فیل 2

قصه کودکانه دندان فیل

یک روز یک موش گرسنه که دنبال غذا می گشت، یک فندق در بسته پیدا کرد. هر چقدر سعی کرد با دندونش فندوق رو باز کنه نتونست.