مجله اینترنتی تحلیلک

پنجشنبه/ 9 فروردین / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 313 حافظ / بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم

شرح غزل ۳۱۳ حافظ / بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم

در این مطلب به غزل 313 حافظ با مطلع بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۳۱۳ حافظ (بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم) به همراه شرح

شرح غزل ۳۱۳ حافظ / بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم

بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم
مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم

زان جا که فیض جام سعادت فروغ توست
بیرون شدی نمای ز ظلمات حیرتم

هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت
تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم

عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم
کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم

می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار
این موهبت رسید ز میراث فطرتم

من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش
در عشق دیدن تو هواخواه غربتم

دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف
ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم

دورم به صورت از در دولتسرای تو
لیکن به جان و دل ز مقیمان حضرتم

حافظ به پیش چشم تو خواهد سپرد جان
در این خیالم ار بدهد عمر مهلتم

بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم

شرح غزل 313 حافظ / بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم
شرح غزل ۳۱۳ حافظ / بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم

شرح غزل ۳۱۳ حافظ (شرح غزل بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم)

بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم
مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم

ای ساقی بازگرد که من مشتاق و آرزومند بندگی و خدمتگزاری توام و بخت و اقبال تو را دعا می گویم.

هواخواه: شیفته و مشتاق

زان جا که فیض جام سعادت فروغ توست
بیرون شدی نمای ز ظلمات حیرتم

از آنجا که فیض و بخشش جام سعادت تو تابان و درخشان است پس راهی برای رها شدن از تاریکی حیرت و سرگردانی نشانم بده تا نجات یابم.

بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا

هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت
تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم

هرچند از صد جهت در دریای گناه غرق هستم اما از زمانی که با عشق آشنا شدم در گروه اهل رحمت قرار گرفتم و مشمول لطف و عنایت گشتم.

عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم
کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم

ای حکیم مرا به رندی و لاابالی گری و بدنامی سرزنش نکن زیرا این قسمت و سرنوشتی است که از روز ازل برایم مقدر شده است.

بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی

می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار
این موهبت رسید ز میراث فطرتم

شراب بنوش و خوش باش که عاشقی از راه کسب و اختیار به دست نیامده است بلکه عطیه و بخششی است که از ازل در سرشت من نهاده شده است.

موهبت: بخشش

فطرت: سرشت، باطن

من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش
در عشق دیدن تو هواخواه غربتم

من که در تمام عمر از وطن دور نشدم و به سفر نرفتم اکنون در اشتیاق دیدار تو آرزومند غربت و دوری هستم.

دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف
ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم

در راه رسیدن به تو دریا و کوه مانع است و من هم خسته و رنجورم. ای خضر مبارک قدم با عنایت و دعای خود من را یاری کن.

پی خجسته: خوش قدم

بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی

دورم به صورت از در دولتسرای تو
لیکن به جان و دل ز مقیمان حضرتم

هرچند به ظاهر از درگاه با سعادت تو دورم ولی با جان و دل از صمیم قلب از ملازمان بارگاه تو هستم.

حافظ به پیش چشم تو خواهد سپرد جان
در این خیالم ار بدهد عمر مهلتم

در این فکر و آرزو هستم که اگر عمر فرصتی دهد حافظ در مقابل چشم تو جان بسپارد.

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۳۱۳ حافظ / بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم

از محبوب خود دور مانده‌ای و در انتظار رسیدن به او روزها را طی می‌کنی. با سعی و تلاش و دعا به درگاه خداوند به مقصود خود می‌رسی. هرچند که ممکن است این کار دیر انجام گیرد، اما ناامید و مأیوس نباش. آنچه خداوند بخواهد همان می‌شود. راه‌های مختلف را آزمایش کن تا به نتیجه برسی. تو فطرتی پاک داری و عشق در تار و پود وجودت تنیده شده است. به سخنان منفی مذهبی‌نماها و ریاکاران توجه مکن که خداوند گناه عاشقان را ببخشاید. از کسانی که نفس خیر دارند، کمک و راهنمایی بخواه. اگر احساس می‌کنی، مقصودت با سفر کردن حاصل می‌شود، از شهر و دیار خود دور شو تا به مرادت برسی.

3 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

شعر اتفاقی شما

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x