جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.
تک بیتی عاشقانه فروغ فرخزاد

تک بیتی عاشقانه فروغ فرخزاد

و چه زیباست به زبان شاعران خوش سخنی چون فروغ فرخزاد عشق را شنیدن. آنان که عشق را به بهترین شکل ممکن فهمیده و به زیباترین شکل ممکن برای ما سروده اند.

«تک بیتی عاشقانه فروغ فرخزاد»

و چه زیباست به زبان شاعران خوش سخنی چون فروغ فرخزاد عشق را شنیدن. آنان که عشق را به بهترین شکل ممکن فهمیده و به زیباترین شکل ممکن برای ما سروده اند.

با ما باشید؛ برای زمزمه عاشقانه های این شاعر.

«تک بیتی عاشقانه فروغ فرخزاد»

تک بیتی عاشقانه فروغ فرخزاد
«تک بیتی عاشقانه فروغ فرخزاد»

این چه عشقی است که در دل دارم
من از این عشق چه حاصل دارم
*****

می گریزی ز من و در طلبت
باز هم کوشش باطل دارم
*****

بیشتر بخوانید: تک بیتی های عاشقانه حسین منزوی شاعر و غزل سرای معاصر

شادی و غم منی بحیرتم
خواهم از تو در تو آورم پناه
*****

آه اگر باز به سویم آیی
دیگر از کف ندهم آسانت
*****

دیدمت شبی بخواب و سرخوشم
وه مگر بخواب ها ببینمت
*****

«تک بیتی عاشقانه فروغ فرخزاد»

تک بیتی عاشقانه فروغ فرخزاد
«تک بیتی عاشقانه فروغ فرخزاد»

تو را میخواهم ای جانانه من
تو را می خواهم ای آغوش جانبخش
*****

تو را می خواهم ای آغوش جانبخش
تو را، ای عاشق دیوانه من
*****

با تو دیگر ز دردی بیم نیست هست اگر
جز درد خوشبختیم نیست
*****

اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز هم
در سینه هیچ نیست به جز آرزوی تو
*****

لبت را بر لبم بگذار کز این ساغر پر مِی
چنان مستت کنم تا خود بدانی قدر مستی را
*****

«تک بیتی عاشقانه فروغ فرخزاد»

تک بیتی عاشقانه فروغ فرخزاد
«تک بیتی عاشقانه فروغ فرخزاد»

چرا بیهوده می کوشی که بگریزی ز آغوشم؟
از این سوزنده تر هرگز نخواهی یافت آغوشی
*****

بگسلم ز خویش و از تو نگسلم
عهد عاشقان مگر شکستنی است؟
*****

بیشتر بخوانید: تک بیتی های عاشقانه حافظ شیرازی / عاشقانه های حضرت حافظ

زندگی گر هزار باره بُوَد
بار دیگر تو، بار دیگر تو
*****

رفته است و مهرش از دلم نمی رود
ای ستاره ها چه شد که او مرا نخواست؟
*****

و زخم‌های من همه از عشق است
از عشق، عشق، عشق
*****

«تک بیتی عاشقانه فروغ فرخزاد»

تک بیتی عاشقانه فروغ فرخزاد
«تک بیتی عاشقانه فروغ فرخزاد»

چشم منست اینکه در او خیره مانده ای
 لیلی که بود؟ قصه چشم سیاه چیست؟
******

ترسم این شعله سوزنده عشق
آخر آتش فکند بر جانت
*****

به خدا در دل و جانم نیست
هیچ جز حسرت دیدارش
*****

این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
*****

گفتم خموش (آری) و همچون نسیم صبح
لرزان و بی قرار وزیدم به سوی تو
*****

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x