«تک بیتی های عاشقانه هوشنگ ابتهاج»
و چه زیباست به زبان شاعران خوش سخنی چون هوشنگ ابتهاج عشق را شنیدن. آنان که عشق را به بهترین شکل ممکن فهمیده و به زیباترین شکل ممکن برای ما سروده اند.
با ما باشید؛ برای زمزمه عاشقانه های این شاعر
تک بیتی های عاشقانه هوشنگ ابتهاج
هرگز ز دل امید گل آوردنم نرفت،
این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست!
******
تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست!
*****
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
*****
خیال آمدنت دیشبم به سر می زد
نیامدی که ببینی دلم چه پر می زد
*****
مرا آزردی و گفتم که خواهم رفت از کویت
بلی رفتم ولی هر جا رفتم در به در رفتم
*****
تک بیتی های عاشقانه هوشنگ ابتهاج
نگاهت میکنم خاموش و خاموشی زبان دارد
زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد
*****
نیازمند لبت، جان بوسه خواه من است
نگاه کن به نیازی که در نگاه من است
*****
خلوت خاطر ما را به شکایت مشکن
که من از وی شدم ای دل به خیالی خرسند
*****
باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست
وین جان بر لب آمده در انتظار توست
*****
خوابم شکست و مَردمِ چشمم به خون نشست
تا فتنهٔ خیال تو برخاست در دلم
*****
تک بیتی های عاشقانه هوشنگ ابتهاج
چنان تو در دل من جا گرفته ای ای جان
که هیچ کس نتواند گرفت جای تو را
*****
مرغ دریا خبر از یک شب دریایی داشت
گشت فریاد کشان بال به دریا زد و رفت
*****
باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم
بنگر چه آتشی ز تو برپاست در دلم
*****
دل چو غنچه من نشکفد به بوی بهار
بهار من بود آن گه که یار می آید
*****
دل می ستاند از من و جان می دهد به من
آرام جان و کام جهان می دهد به من
*****
تک بیتی های عاشقانه هوشنگ ابتهاج
با من بی کس تنها شده، یارا تو بمان
همه رفتند ازین خانه، خدا را تو بمان
*****
به نوایم برسان زان لب شیرین که چو نی
شکوه های شب هجران تو آغاز کنم…
*****
آری سخن به شیوه چشم تو خوش ترست
مستی ببین که سِحر بیان می دهد به من
*****
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر، نامه رسان من و توست
*****
جانم بگیر و صحبت جانانهام ببخش
کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست
*****
تک بیتی های عاشقانه هوشنگ ابتهاج
دستی به سینه من شوریده سر گذار
بنگر چه آتشی ز تو برپاست در دلم
*****
تو را می خواهم ای چشم فسون بار
که می سوزی نهان از دیرگاهم
*****
چه شرابی تو
وه چه شور انگیز
سر کشیدم تو را و تشنه ترم….
*****
بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد
ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست
*****
بسترم صدف خالی یک تنهاییست
و تو چون مروارید گردن آویز کسان دگری
*****
تک بیتی های عاشقانه هوشنگ ابتهاج
ز کدام ره رسیدی ز کدام در گذشتی
که ندیده دیده رویت به درون دل فتادی
*****
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه عشق نهان من و توست
*****
دوشت به خواب دیدم و گفتم: خوش آمدی
ای خوش ترین، خوش آمده بار دگر بیا
*****
یاد دلنشینت ای امید جان
هر کجا روم روانه با من است
*****
چه پریشانم از این فکر پریشان شب و روز
که شب و روز کجایی و کجای تو کجاست؟
*****
تک بیتی های عاشقانه هوشنگ ابتهاج
نشسته ام به در نگاه میکنم…
دریچه آه می کشد؟؟
تو از کدام راه می رسی؟؟
*****
ای عشق، تو ما را به کجا میکشی ای عشق؟
جز محنت و غم نیستی، امّا خوشی ای عشق…
******
نه چراغی است دل من که به بادی میرد
دم به دم تازه شود آتش عشقِ کهنم
*****
بود که بار دگر بشنوم صدای تو را؟
ببینم آن رخ زیبای دلگشای تو را؟
*****
به هر زیبا که دل بستم تو بودی
که خود را در رخ او می نهفتی
بیشتر بخوانید:
- تو بخوان نغمه ناخوانده من / در محضر هوشنگ ابتهاج
- آینه در آینه؛ درمحضر هوشنگ ابتهاج
- شعر محمدرضا شفیعی کدکنی به بهانه زادروز هوشنگ ابتهاج
- بی نشان / در محضر هوشنگ ابتهاج
- یلدای سایه
مجله اینترنتی تحلیلک
گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آنقدر مات که یک دم مژه بر هم نزنی
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
ممنون از همراهی شما دوست عزیز